فیلم ماده (2024 The Substance)؛ هر دو خودت هستی!

«ماده» به کارگردانیِ کورالی فارگیت (کورالی فارژا)، فیلمی شوکه‌کننده و دلهره‌آور، و در عینِ حال مفرح است. این فیلم با درآمیختنِ وحشتِ جسمانی و مفهوم برابری حقوق زن و مرد، شایسته‌ی آن است که در سینماهای جای‌جایِ این پهنه‌ی خاکی به نمایش درآید. البته منظور این نیست که این فیلم همانندِ آثارِ دیوید کرونبرگ تاریکی و وقار و بلنداندیشی را در خود جمع کرده، یا همچون فیلمِ «تیتان» در غرابت و پست‌مدرنیسم طریقِ افراط در پیش گرفته. بیانِ هنریِ کورالی فارگیت، نویسنده و کارگردانِ فیلمِ «ماده»، بیانی است مؤکد، صریح، آسان‌یاب، پررنگ، شورانگیز و شدیداللحن. او از اکثرِ عناصرِ اغراق‌آمیز و زننده‌ای که در ساختِ سینمای وحشت به کار می‌‌رود بهره برده است و با این همه، برخلافِ 90 درصدِ فیلم‌های ترسناک، سازنده‌ی آن دارای جهان‌بینی خاص خودش است و حرف برای گفتن دارد.

در ادامه برویم سراغ نقد فیلم ماده که در زمان اکران سر و صدای زیادی هم به پا کرده بود!

پوستر فیلم ماده

داستان فیلم ماده؛ مبادله‌ی کالبدها!

«ماده» حکایتِ یک بازیگرِ زنِ هالیوود به نامِ الیزابت اسپارکل (با بازیِ دمی مور) است که پا به سن گذاشته و اکنون خود را با باشگاهِ بدن‌سازی مشغول داشته است. او به دلیلِ همین بالا رفتنِ سن، از یکی از شبکه‌های تلویزیونی کنار گذاشته شده و در تلاشی مذبوحانه، شماره تلفنی را که از مجرایی ناشناس به دستش رسیده شماره‌گیری می‌کند و همین تماسِ بدیُمن، سرآغازی می‌شود برای آشناییِ او با یک برنامه‌ی بدن‌سازی به اسمِ «ماده» یا «سابستنس».

آنچه او طیِ این برنامه دریافت می‌کند، مقداری لوازمِ پزشکی و داروست که در کیف‌های پلاستیکی مهر و موم شده است (شاملِ  چند سرنگ، تیوب، مایعی سبزرنگ و درخشان، و یک محصولِ غذاییِ سفید و قابلِ تزریق.) ضمناً شیوه‌نامه‌ای به او ارائه می‌شود که درباره‌ی خودِ جدیدِ اوست، که طبقِ هشداری که در این برنامه به او داده می‌شود، خودِ قدیمیِ او نیز خواهد بود. در بخشی از این دستورالعمل آمده است: «هردوی این‌ها در تو یکی هستند.» باید دید که معنای این جمله چیست.

دمی مور

معنایش آن است که پس از آنکه الیزابت تزریقاتش را انجام دهد، در سرویسِ بهداشتی غش می‌کند، پوستش درست به موازاتِ ستونِ فقرات شکاف می‌خورد و مشابهِ فیلمِ «حملهِ جسددزدها» (Invasion of the Body Snatchers)، خودِ جدیدِ او از غلافِ پوستش بیرون می‌آید، که زنی است در اوجِ زیبایی و جذابیت، با بازیِ مارگارت کوالی. این انسانِ جدید و جوان، که نامش «سو» هست، می‌تواند به دنیای بیرون پای نهد و برای خود پادشاهی کند، البته به مدتِ یک‌هفته!

او چنین نیز می‌کند و اجرای ورزشیِ خود با نامِ « تا آن بالاها با “سو”» را روی آنتن می‌برد. او ستاره‌ای نوظهور است که پس از چندی، ناچار است دوباره به خواب فرو رَوَد تا الیزابت، یعنی صورت و بدنِ قبلیِ وی، مجدداً جان بگیرد و روی پا بایستد. این مبادله‌ی کالبدها ادامه می‌یابد و الیزابت یک‌هفته‌درمیان به «سو» تبدیل می‌شود. گویی دوگانه‌ی رؤیا و کابوسِ «دکتر جکیل و آقای هاید» (افسانه‌ای به قلمِ رابرت لویی) را بارِ دیگر، و این بار در وصفِ صنعتِ تریلیون‌ دلاریِ «بکش و خوشگلم کن» شاهدیم.

بازیگر فیلم ماده

سبک منجصر به فرد فارگیت

فارژا، که پیشتر، ساختِ فیلمِ «انتقام» را نیز در پرونده‌ی خود دارد، با لنز‌های واید (عریض) کارش را به پیش می‌برد. مثل این است که “پرتقال کوکی” با زیبایی‌شناسی پرتحرکِ یک آگهی تلویزیونی پیشرفته ترکیب شده باشد. وی عاشقِ تصاویرِ کلوز‌آپ (نماهای نزدیک) است و در این راه افراط می‌کند (تصاویرِ اعضای بدن، ماشین‌ها، غذا خوردن و… شاهدِ این مدعاست)، و صداها را نیز با آن‌ها هماهنگ می‌نماید. او از تأثیرگذاران و پیشگامانِ سینمای مدرن است و از این منظر، می‌توان وی را با کارگردانانی همچون برایان دی پالما مقایسه کرد. ما نسخه‌های مختلفِ داستانِ جکیل و هاید را فراوان دیده‌ایم، ولی فارگیت به واسطه‌ی مهارتی که در خیال‌پردازی دارد، آن را با «دخترانِ شو» (Showgirls) در هم می‌آمیزد و حتی به این هم بسنده نمی‌کند و از لحظاتِ وهم‌آلودِ فیلمِ درخشش، سخت الهام می‌گیرد، آنجا که جک تورنس زنی جوان را در وانِ حمام بغل می‌کند و وی ناگاه تبدیل به عجوزه‌ای وراج می‌شود. از این‌ها که بگذریم، جانورِ عجیبی که در فیلمِ «موجود» به کارگردانیِ جان کارپنتر دیده‌ایم، رقصِ خونی که در فیلمِ «کری» شاهدش هستیم، و اعتیادِ منجر به وحشتی که در «مرثیه‌ای بر یک رؤیا» سراغ داریم، همه و همه با دیدنِ تصویرپردازی‌های فارگیت برایمان تداعی می‌شود.

چشم در فیلم سابستنس

اما آنچه سببِ حفظِ اصالتِ این اثر می‌شود این است که کورالی فارژا همه‌ی اینها را با سبک و بیانِ هنریِ منحصربه‌فرد و تهاجمیِ خویش همراه می‌سازد (او به دیالوگهای کوتاه و گاه‌گاه علاقه‌ی خاصی دارد، نظیرِ آنچه در رمان‌های مصوّر شاهدش هستیم)، و خشمِ فمینیستیِ خود از سلطه‌ی دنیای ظاهرپرست بر زنان را نیز چاشنیِ کار می‌نماید. البته در آغاز، این اغراق‌ها برایمان ناآشناست، اما رفته رفته به آن عادت می‌کنیم. دنیس کواید نقشِ یک دست‌اندرکارِ گستاخ و پست‌فطرت را بازی می‌کند که کت‌وشلواری ناموزون به تن دارد و قصد دارد الیزابت را از کار برکنار کند. هنگامِ ناهار است و او با الیزابت سرِ یک میز نشسته است. در این لحظه، و از نمایی که به نظر می‌رسد 10 سانتی‌متر بیشتر با بیننده فاصله ندارد، میگویی را در دهانِ خود می‌چپاند و شما هم می‌خواهید مانندِ الیزابت با دیدنِ این صحنه خود را عقب بکشید. با این حال، کارگردان خوب می‌داند از چه بازیگرانی باید استفاده کند؛ او می‌داند که کاریزمای کواید، ولو در نقشِ یک چنین شومنِ بی‌نزاکت و نامطلوبی، وی را سخت تماشایی می‌کند.

بازی جسورانه‌ی دمی مور و نبرد تن به تن خودها!

حال می‌رسیم به بازیِ دمی مور که در کمالِ جسارت و بی‌باکی است. وی آن الیزابتی است که روزگاری همانندِ ماه در آسمانِ هنر می‌درخشید و حالا که پا به سن گذاشته، صنعتِ جنسیت‌زده‌ی هالیوود او را بی‌مصرف می‌بیند. او برای ایفای این نسخه از خویش، نقشِ خود را با خشم، هراس، ناامیدی و کینه‌جویی رنگ‌آمیزی می‌کند. عریانی‌های کامل در این فیلم زیاد است، تا جایی که احساس می‌کنیم یکی از عناصرِ اساسیِ سبکِ آن، جلبِ نگاه‌های مردانه است. مارگارت کوالی با اعتمادبه‌نفسی که دارد، شخصیتِ «سو» را آشکارا به شخصیتی جذاب و فریبنده تبدیل می‌کند. سو می‌داند چگونه از خود «شیء» بسازد و این واقعیت، بخشی از طنزِ تلخِ فیلم است. او از هنجارها تبعیت می‌کند و به مردم همان چیزی را می‌دهد که می‌خواهند. به عقیده‌ی من، واضح است که کوالی در تلاش است تا به ستاره‌ای بزرگ در بازیگری بدل شود، و شما با دیدنِ این فیلم متوجهِ این امر می‌شوید. بر همین اساس، او این نقشِ ویژه را برعهده می‌گیرد و به آن، رنگ‌وبویی رازآلود می‌بخشد. «ماده» داستانِ نبردِ تن‌به‌تنِ «خود»هاست، نبردی میانِ خودِ واقعیِ الیزابت و خودِ ارتقایافته‌ی او که هریک می‌کوشند بر دیگری تسلط پیدا کنند.

دمی مور در حال تمیز کردن زمین

البته این دو قرار است رفیق و همراهِ یکدیگر باشند، اما هربار که سو، در اوجِ «سو» بودنِ خویش، بیش از یک هفته روی پا می‌ایستد، در واقع از نیروی حیاتِ الیزابت تغذیه می‌کند و انرژیِ باقی مانده در وجودِ او را تحلیل می‌برد. و این الیزابت است که باید جورِ آن را بکشد؛ به این معنا که جسمِ او فرسوده‌تر و پیرتر می‌شود.

استعاره‌هایی که در فیلم وجود دارد صریح و بی‌تکلف است:

در دنیای واقعی نیز شما این امکان را دارید که با ارتقای وضعیت جسمانیِ خود، خودِ جدیدی برای خویش بسازید، اما این فیلم می‌خواهد بگوید زمانی که شما چنین می‌کنید، در واقع انگلی هستید که دارید خونِ خودِ قدیمی‌تان و شاید خودِ واقعی‌تان را می‌مکید، تا جایی که دیگر چیزی از وجودتان نمی‌ماند.

در فیلمِ «ماده»، گویی «دخترانِ شو» و ملودرام‌های حاویِ گیس‌وگیس‌کشیِ تاریخِ هالیوود به جانِ هم افتاده‌اند. فیلم به شیوه‌ای حسی، به طرز سرگیجه‌آوری جاه‌طلبانه است (و با مدت زمان ۱۴۰ دقیقه، به راحتی ۲۰ دقیقه بیش از حد طولانی است)؛ ولی در بخش پایانیِ خود، هرآن معنا و حسی که در پسِ ژانرِ وحشتِ او نهفته است، به یکباره خود را بیرون می‌ریزد و تماماً بروز می‌دهد. «سو» در اینجا دیگر بخشِ عمده‌ی جانِ الیزابت ستانده است و جسمِ الیزابت چنان فرسوده و فرتوت شده است که عجوزه‌ی وان‌نشینِ فیلمِ درخشش در مقابلِ او دخترِ شاهِ پریان به نظر می‌رسد. ولی کارِ فارژا تازه شروع می‌شود.

اوجِ فیلم آن صحنه‌ای است که ویژه‌برنامه‌ی شبِ سالِ نو در حالِ ضبط است و سو برای مجری‌گریِ آن انتخاب شده است، و در آنجا چیزی اتفاق می‌افتد که باید حتماً ببینیدش تا باورش کنید. حتی اگر تاکنون کلی فیلمِ ترسناک دیده باشید، این فیلم یکی از معدود فیلم‌های ترسناکی است که در آن با یک هیولای واقعی مواجه می‌شوید که روحش نیز اکراه‌آور است، نه اینکه صرفاً توده‌ای گوشتِ کریه‌المنظر باشد.

به گفته‌ی این فیلم، این آن موجودی است که ما در درونِ خود پس می‌زنیم. و این همان کاری است که ما با خود می‌کنیم!

نظر خود را درباره نقد فیلم ماده با ما به اشتراک بگذارید. اگر به دنیای فیلم و سریال علاقه دارید، پیشنهاد می‌کنیم سری به صفحه نقد و بررسی‌ها بزنید.

به اشتراک بگذارید :

چکیده

معرفی فیلم ماده یا سابستنس

فیلم ماده (2024 The Substance)؛ هر دو خودت هستی!

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *