طی چند سال گذشته، عبارت بازاریابی دیجیتال یا همان Digital Marketing، خیلی بیشتر از قبل سر زبانها افتاده است؛ منتهی مثل اکثر عباراتی که نسبتاً نوظهور هستند، اکثریت درک درستی از آن ندارند.
قبلاً در مقالۀ “بازاریابی چیست و چرا برای موفقیت کسبوکارها ضروری است؟“، توضیح دادیم که بازاریابی یک درخت بسیار بزرگ است که شاخههای فراوانی دارد. یکی از شاخههای اصلی که هم خیلی بزرگ و قطور است و هم خودش شامل زیرشاخههای بسیاری میشود، همین بازاریابی دیجیتال است.
بهطور کلی، تمام فعالیتهایی که با هدف جلب توجه مخاطب هدف در بسترهای دیجیتال انجام میگیرند، در دستهبندی دیجیتال مارکتینگ قرار میگیرند.
اگر اجازه دهید، مقاله را با بررسی دیدگاههای صاحبنظران مختلف، در رابطه با چیستی بازاریابی دیجیتال شروع کنیم.
بازاریابی دیجیتال یا دیجیتال مارکتینگ چیست؟ متخصصان امر چه پاسخهایی به این پرسش میدهند؟
در آن روزهای اولی که اینترنت تازه متولد شده بود، کمتر کسی فکر میکرد روزی کار به جایی برسد بشریت به آن وابسته شود!
ولی بههرحال، زمان گذشت و حالا واقعاً تصور زندگی بدون اینترنت عذابآور است. طبیعتاً وقتی افراد زیادی زمان قابل توجهی را در سایتها و پلتفرمهای مختلف، روی بستر اینترنت، سپری میکنند، میتوان آن را بهعنوان فضایی بسیار مناسب برای پروموت کسبوکارها در نظر گرفت.
دیجیتال مارکتینگ که به آن آنلاین مارکتینگ (Online Marketing) هم میگویند، تمام تلاشها و اقدامات بازاریابی را شامل میشود که در بستر اینترنت و با کمک دستگاههای الکترونیکی انجام میگیرند. مدتی است که کسبوکارها پتانسیل بالای این فضا را درک کردهاند و از طریق کانالهای مختلف مثل موتورهای جستوجو، شبکههای اجتماعی، ایمیل و…، سعی میکنند با مشتریان فعلی و احتمالی ارتباط بگیرند.
این ارتباطات میتواند در قالب فرمتهای محتوایی مختلفی باشد؛ از متن گرفته تا صوت و تصویر. ضمناً، همانطور که گفتیم، این شاخه از درخت بازاریابی، خودش انواع بسیار گوناگونی دارد و طیف گستردهای از استراتژیها و تاکتیکها را در بر میگیرد.
پس وقتی با دستگاهایی مثل موبایلهای هوشمند و کامپیوترها، سعی میکنیم از بستر اینترنت برای دستیابی به مشتریهای جدید یا تعامل با مشتریهای قدیمی استفاده کنیم، در واقع سراغ دیجیتال مارکتینگ رفتهایم.
بیایید ببینیم ۳ صاحب نظر معروف دنیای بازاریابی، چه تعریفی از این مفهوم ارائه میکنند.
فیلیپ کاتلر
آقای کاتلر یکی از اساطیر دنیای بازاریابی و بهخصوص بازاریابی مدرن است.
او میگوید:
دیجیتال مارکتینگ، مجموعهای از اقدامات و فعالیتها است که یک شخص یا مجموعه در اینترنت انجام میدهند تا مشتریان جدید جذب کنند و هویت برند خود را شکل دهند!
اگر میخواهید با بهترین کتابهای فیلیپ کاتلر و کلاً برترین کتابهای حوزۀ بازاریابی آشنا شوید، خواندن مقالۀ “معرفی ۱۵ کتاب بازاریابی و کسب و کار که باید بخوانید” را پیشنهاد میکنیم.
گری وی
Gary Vaynerchuck جزو اولین کسانی بود که فهمید میتوان از اینترنت برای مصارف تجاری استفاده کرد و شرابفروشی پدرش را به بستر اینترنت آورد.
گری معتقد است دیجیتال مارکتینگ، تنها روش بازاریابی است که اهمیت دارد (جای بحث بسیار دارد!). او میگوید در دنیای امروز، کسبوکارها برای افزایش تأثیرگذاری متدهای بازاریابی، باید سراغ ابزارها و بسترها آنلاین بروند.
لری کیم
آقای کیم، نامی شناختهشده در دنیای دیجیتال مارکتینگ است و همین حالا، بهعنوان مدیرعامل WordStream فعالیت میکند.
همین چند ماه پیش، لری در یک پست فیسبوکی، دیجیتال مارکتینگ را اینطور تعریف کرد:
بازاریابی دیجیتال، بهعنوان یک تکنیک بازاریابی مستقیم شناخته میشود که در آن، از تکنولوژیهای تعاملی مثل ایمیل، وبسایت، کانالهای تعاملی آنلاین، فرومها و برنامههای واسطهای که در بستر اینترنت وجود دارند، برای پل زدن بین کسبوکارها و مشتریانشان استفاده میشود.
این رویکرد مارکتینگ، برای پروموت کردن برندها و البته برقراری ارتباط با مشتریهای گوناگون، توسط روشهای مختلف دیجیتال، به کار گرفته میشود.
اگر مقالۀ بازارایابی چیست (همان که در مقدمه به آن لینک دادیم) را خوانده باشید، میبینید تعاریف متنوعی وجود دارند و هرکدام روی خصوصیتی از این مفهوم متمرکز میشوند؛ ولی در رابطه با دیجیتال مارکتینگ، تعاریف به هم نزدیکتر هستند و همۀ آنها روی یک سری اصول مشخص تأکید میکنند.
حالا یک سؤال: آیا واقعاً با شکلی کاملاً نوظهور از بازاریابی طرفیم؟ در بخش بعد، تاریخچۀ بازاریابی دیجیتال را از بدو تولد تا رسیدن به نقطۀ کنونی بررسی میکنیم.
مروری کوتاه و سریع بر تاریخچۀ دیجیتال مارکتینگ
در جواب سؤال خط آخر بخش قبل، باید بگوییم که دیجیتال مارکتینگ مطلقاً نوظهور نیست و ایدههای اولیه آن به بیشتر از ۶۰ سال قبل برمیگردد!
در دهۀ ۶۰ میلادی (بین سالهای ۱۳۳۹ و ۱۳۴۹ خورشیدی!)، بذر بازاریابی دیجیتال، یعنی آنچه امروز داریم، کاشته شد! در آن زمان، کامپیوترها کمکم میرفتند که رواج پیدا کنند و کسبوکارها، شروع به ذخیرهسازی اطلاعات مشتریان، در دیتابیسهای رایج آن موقع کرده بودند. اطلاعاتی که میتوانستند از آنها برای فعالیتهای بازاریابی هدفمند بهره ببرند.
در دهۀ بعدی، یعنی بین سالهای ۴۹ تا ۵۹ خورشیدی، ایمیل متولد شد و انقلاب بسیار بزرگی را رقم زد! بعد از قرنها، ارتباطات بشر میرفت که با تحولات حیرتانگیزی روبهرو شود.
در دهۀ ۸۰ میلادی، کامپیوترهای خانگی رواج پیدا کردند و دیگر این تکنولوژی در انحصار سازمانها و ارگانهای بزرگ نبود. مجموع این اتفاقها، مسیر را برای پیشرفتهایی که در سالهای آتی رخ داد، هموار کردند.
در دهۀ ۹۰ میلادی که مصادف بود با سالهای ۱۳۶۹ تا ۱۳۷۹ خورشیدی، یکی از بزرگترین انقلابهای تاریخ بشریت رخ داد! اینترنت به وجود آمد و مفهوم دیجیتال مارکتینگ، رسماً معنا پیدا کرد.
در نقطۀ آغازین، بنرهای کلیکی وارد گود شدند و معادلات تبلیغات آنلاین را دگرگون کردند.
موتورهای جستوجویی مثل Archie و Veronica ساخته شدند و دو زیرشاخه روی شاخۀ تازه روییدۀ دیجیتال مارکتینگ جوانه زدند؛ یعنی SEM و SEO.
در سال ۱۹۹۴، یعنی سال ۱۳۷۳ خورشیدی، Yahoo تأسیس شد! غولی که تا همین دو دهه پیش جزو بزرگترین سایتهای اینترنتی بود. این موتور جستوجو که میتوان گفت حالا به خاطرهها پیوسته است، یکی از اولین پلتفرمهایی بود که تبلیغات آنلاین را در مقیاسی بسیار گستردهتر اجرا کرد.
۴ سال بعد، یعنی در سال ۱۹۹۸، گوگل به وجود آمد. به احتمال خیلی زیاد، در آن مقطع، اکثریت نمیدانستند که چه غولی متولد شده است.
جالب است بدانید که یاهو پیشنهاد خرید این موتور جستوجو با ۱ میلیون دلار را رد کرد، چون فکر میکرد که ارزشش را ندارد. مثل اغلب ما که ۱۰ سال پیش نمیدانستیم بیتکوین چند دلاری قرار است دهها هزار دلار قیمت پیدا کند.
تا اینجا، یعنی انتهای هزارۀ گذشته، با نسل اول اینترنت یا Web 1.0 مواجه بودیم. با ورود به قرن و هزارۀ جدید، امکان تعامل در اینترنت فراهم شد و بشریت رسماً وارد نسل دوم اینترنت (Web 2.0) شد.
سال ۲۰۰۴ فیسبوک آمد و بعد از آن هم انبوه شبکههای اجتماعی گوناگون، مثل قارچ در جایجای اینترنت شکل گرفتند. بدون اغراق، ظهور شبکههای اجتماعی و در صدر آنها فیسبوک، دنیای تبلیغات آنلاین و دیجیتال مارکتینگ را وارد فاز کاملاً متفاوت و جدیدی کرد.
تنها یک سال بعد، یعنی در سال ۲۰۰۵، مصادف با سال ۱۳۸۴ خورشیدی، یوتیوب در اختیار عموم قرار گرفت و بعد از آن، یکی از جوانههای ظریف دیجیتال مارکتینگ، یعنی بازاریابی ویدیویی، به شاخهای بزرگ و سرسبز تبدیل شد.
بعد از ورود به دهۀ جدید میلادی، یعنی اواخر دهۀ ۸۰ خورشیدی، موبایلهای هوشمند جایگاه خود را در زندگی بشر پیدا کردند. اینکه امروز میبینیم زندگی پیر و جوان به گوشی در دستشان وابسته است، سابقۀ کوتاهی دارد و نهایتاً به ۱۳ الی ۱۴ سال پیش برمیگردد.
بههرحال، با وقوع این اتفاق، بازاریابی موبایلی به زیرشاخههای دیگر دیجیتال مارکتینگ اضافه شد؛ در همان سالها بود که شخصیسازی تبلیغات اهمیت بیشتری پیدا کرد و در نتیجه، کسبوکارهای بزرگ و کوچک سراغ تحلیل Big Data رفتند.
تا قبل از موبایل، مردم پای کامپیوترهای خود مینشستند و سری به شبکههای اجتماعی میزدند؛ ولی بعد از سال ۲۰۱۰، زمانی که کمکم همه در حال تهیۀ گوشیهای هوشمند بودند، این پلتفرمها نقش بسیار پررنگی در زندگی انسانها پیدا کردند؛ پس بازاریابی روی این پلتفرمها جدیتر شد و زیرشاخههای جدیدی مثل اینفلوئنسر مارکتینگ هم خلق شدند.
خلاصه که هرچقدر جلو آمدیم، با پیشرفت تکنولوژی و البته تغییر عادات انسانها، دیجیتال مارکتینگ هم متحول شد و شکلها و فرمتهای مختلفی به خود گرفت.
در حال حاضر هم این شاخۀ بازاریابی، تحت تأثیر دستاوردهایی مثل هوش مصنوعی، سرچ صوتی و فراگیری تکنولوژیهای مثل واقعیت مجازی (VR) و واقعیت افزوده (AR) قرار گرفته است و میرود که تغییر شکل بدهد.
همانطور که دیدید، دیجیتال مارکتینگ مطلقاً مفهوم جوان و نوظهوری نیست؛ اما خب طی سالیان گذشته، اهمیت بسیاری بیشتری پیدا کرده است؛ چون دنیا بیشتر به سمت دیجیتالی شدن میرود و اینترنت هر روز بیشتر از دیروز فراگیر میشود.
احتمالاً تا اینجا دلایل مهم بودن این رویکرد را فهمیده باشید؛ ولی برای اینکه مقالهای کامل داشته باشیم، لازم میبینیم در بخشی جداگانه به این پرسش پاسخ دهیم.
چرا دیجیتال مارکتینگ مهم است و چه نقشی در موفقیت کسبوکارها دارد؟ (بررسی ۷ مزیت بازاریابی دیجیتال)
در این دوره و زمانه، بازاریابی دیجیتال برای همۀ کسبوکارها ضروری است، چون آگاهی از برند (Brand Awareness) را بالا میبرد.
حتی در کشور ما که متأسفانه در دنیای اینترنت از باقی جهان عقب افتاده است، اکثریت قریب به اتفاق کسبوکارها سایت دارند؛ یا حداقل یک صفحۀ خشکوخالی در شبکههای اجتماعی ساختهاند و از طریق آن جایگاهی در دنیای اینترنت به دست آوردهاند.
بازاریابی دیجیتال و محتواهایی که در بستر اینترنت منتشر میشوند، آنقدر رواج پیدا کردهاند که عموم مردم به آنها وابسته شدهاند و برای شناخت بهتر کسبوکارها سراغ آنها میروند.
بهطور کلی، همانطور که گفتیم، این شکل از بازاریابی شامل تعداد زیادی روشها، تاکتیکها و کانالهای دیجیتال است. روشها، تاکتیکها و کانالهایی که برای ارتباط گرفتن با مشتریها به کار گرفته میشوند. آن هم در جایی که مردم این روزها زمان زیادی در آن سپری میکنند؛ یعنی اینترنت! این اصلیترین دلیل اهمیت دیجیتال مارکتینگ به حساب میآید.
بهعلاوه، بازاریابی دیجیتال اجازه میدهد به جامعۀ وسیعتری از مخاطبان دسترسی داشته باشید؛ مخصوصاً در مقایسه با متدهای مربوط به بازاریابی سنتی، فارغ از مکان (و حتی زمان)، میتوانید توجه آنهایی که احتمالاً به محصول و سرویس شما علاقهمند هستند را جلب کنید..
ولی اگر بخواهیم عمیقتر به موضوع نگاه کنیم و پاسخ مفصلتری به پرسش مطرحشده در عنوان این بخش بدهیم، باید آن را به چند بخش تقسیم کنیم و در هرکدام، یکی از دلایل را زیر ذرهبین ببریم.
۱. میتوانید تمام تلاشتان را روی جذب آنهایی متمرکز کنید که جزو مشتریان بالقوۀ شما به حساب میآیند
با تبلیغ در شبکههای تلویزیونی، روی بیلبورد یا یک مجلۀ چاپی، کنترل زیادی روی اینکه چه کسانی تبلیغ را میبینند نخواهید داشت. نهایتاً بتوانید سراغ مجلهای بروید که یک گروه دموگرافیکی بهخصوص خوانندۀ آن هستند، یا در محلهای بیلبورد بگیرید که اغلب ساکنان و حاضران در آن، خصوصیات لازم برای مخاطب هدف بودن شما را دارند؛ ولی به هر حال، امکان هدفگیری با دقت بالا وجود ندارد!
اما در دیجیتال مارکتینگ، میتوانید یک گروه کاملاً مشخص و بهخصوص از مخاطبان را هدف بگیرید و به این ترتیب، نرخ تبدیل فعالیتهای بازاریابی را به میزان چشمگیری افزایش دهید؛ چون اکثر آنهایی که پیام بازاریابی شما را دریافت میکنند، همانهایی هستند که به محصولات و خدمات شما نیاز دارند.
مثلاً اگر وسایل باغبانی میفروشید، میتوانید با استفاده از ابزارها و راهکارهایی مختلف، پیام تبلیغاتی خود را به دست باغبانها، آنهایی که باغچهای دارند و کلاً هرکس که احتمال میدهید به محصولاتتان علاقهمند باشد، برسانید.
این نکته را هم در نظر داشته باشید: هنگام برنامهریزی برای اجرای مؤثر بازاریابی دیجیتال، میتوانید اطلاعات کاملی از مخاطبان هدف خود به دست آورید؛ بعداً، همان اطلاعات برای جهتدهی درست اقدامات کمکتان خواهند کرد.
۲. بسیار مقرونبهصرفهتر از انواع روشهای بازاریابی برونگرا است
بازاریابی برونگرا و بازاریابی درونگرا، دو رویکرد جداگانه هستند که هر دو، هدف جلب توجه مخاطبان به کسبوکار را دنبال میکنند؛ اما خب تفاوتهای بنیادینی بین بازاریابی درونگرا و برونگرا وجود دارند.
خیلی خلاصه بگوییم: در بازاریابی درونگرا، کسبوکار سعی میکند با بهکارگیری تکنیکهای مختلف، مشتری را سمت خود بکشد؛ اما در بازاریابی برونگرا، کسبوکار بیپروا سمت مشتری احتمالی میرود و محصول یا سرویس خود را به او معرفی میکند. بعد هم مستقیماً از او میخواهد خرید را انجام دهد!
بههرحال، اولی که بیشتر متدهای بازاریابی دیجیتال از آن جنس هستند، در مقایسه با دومی مقرونبهصرفهتر است. میپرسید چرا؟ خواهیم گفت.
در بازاریابی دیجیتال، میتوانید عملکرد هر کمپین را بهصورت روزانه اندازهگیری کنید؛ بنابراین، خیلی راحت میتوانید بفهمید کدام کانالها خوب پیش میروند و کدامیک از آنها مطابق انتظار عمل نمیکنند؛ در نتیجه، بلافاصله میتوانید اقدامات لازم برای بهینهسازی کمپین را انجام دهید تا نرخ بازگشت سرمایه یا ROI (مخفف Return on Investment) بهبود پیدا کند؛ اما شرایط در بازاریابی سنتی اینگونه نیست.
بهعلاوه، در بازاریابی دیجیتال، دستتان خیلی بازتر است و میتوانید سراغ متدهای مختلفی بروید؛ البته که لازم است یک استراتژی درستوحسابی تهیه کنید و مطابق آن عمل کنید.
پس بهطور کلی، بازاریابی در فضای دیجیتال، در مقایسه با بازاریابی آفلاین که توسط کانالهای سنتی انجام میگیرد، با فاصلۀ زیاد بهصرفهتر است! ضمن اینکه خیالتان از بابت بهینه بودن حداکثری نرخ تبدیل هم راحت خواهد بود. هم هزینۀ کمتری میکنید و هم آوردۀ بیشتری به دست میآورید.
۳. دیجیتال مارکتینگ برابری ایجاد میکند و اجازه میدهد با رقبای کلهگنده رقابت کنید
این مزیت مخصوصاً برای کسبوکارهای کوچک یک نعمت است. چنین برندهایی، کار بسیار سختی برای رقابت با نامهای شناختهشده در حوزۀ فعالیت خود دارند؛ چراکه معمولاً آنها به بودجههای خیلی بیشتری دسترسی دارند.
ولی وقتی اینترنت زمین بازی باشد، فرصت برای پیشی گرفتن در این رقابت ناعادلانه بسیار است! تأکید میکنیم که به یک استراتژی حرفهای نیاز خواهید داشت تا به این مهم دست پیدا کنید.
بهطور مشخص، در رابطه با گرفتن جایگاههای برتر در نتایج جستوجو، کسبوکارهای کوچکتر میتوانند سراغ کلمات کلیدی دمبلند (Long tail Keyword) بروند و با خلق محتوای با کیفیت دربارۀ آنها، توجه گروههای کوچکتری از مخاطبان هدف را جلب کنند؛ به عبارتی، حرکت آهسته و پیوسته که باعث میشود در نهایت، آنها هم نامی برای خود دستوپا کنند و به یکی از برندهای صاحب نظر در حوزۀ فعالیت خود بدل شوند.
۴. امکان اندازهگیری دقیق پارامترها و نتایج در دیجیتال مارکتینگ وجود دارد
اگر از ما بپرسید بزرگترین مشکل در رابطه با تبلیغات سنتی چیست، بدون ثانیهای درنگ میگوییم محدودیتهای زیاد در اندازهگیری خروجیها!
برعکس همین وضعیت، یعنی امکان اندازهگیری دقیق، یکی از اصلیترین خصوصیات (یا بهتر است بگوییم مزایا) بازاریابی دیجیتال است.
میتوان هر متریک مهمی برای کسبوکار را از لحظۀ شروع کمپین تا ثانیۀ پایانی آن زیر نظر داشت و اندازه گرفت. متریکها و پارامترهایی مثل تعداد بازدید، نرخ کلیک، نرخ تبدیل، ایمپرشن و….
مارکترهایی که در فضای دیجیتال فعالیت میکنند، میتوانند به دادههای کامل و دقیقی دسترسی داشته باشند که زیروبم تمام فعالیتهای مربوط به بازاریابی را نشانشان میدهد؛ آن هم در لحظه و بهصورت آنی!
بیایید ببینیم اوضاع در بازاریابی سنتی و تبلیغات آفلاین چگونه است. فرض کنید تبلیغی از کسبوکارتان را در یک روزنامۀ محلی چاپ کردهاید. نهایتاً بتوانید بفهمید چند نفر نسخۀ آن روز را تهیه کردهاند؛ ولی آیا میتوانید اطلاعاتی دربارۀ تعداد افرادی که روزنامه را خواندهاند و مشخصاً به تبلیغ شما توجه کردهاند داشته باشید؟ اصلاً و ابدا!
در واقع، هیچ راهکاری وجود ندارد که بفهمید آیا فروشی ناشی از تبلیغ در آن روزنامه صورت گرفته است یا نه.
اما در بازاریابی دیجیتال، میتوانید وضعیت ROI را برای تمام اقداماتی که انجام میدهید بسنجید. آن هم با دقت بالا و در هر لحظه که به آن نیاز داشته باشید.
۵. همگامسازی و تغییر استراتژی بازاریابی دیجیتال بسیار راحتتر است
طبیعتاً، مثل هر استراتژی دیگری، تدوین استراتژی برای بازاریابی آنلاین هم زمانبر است و به تلاش زیادی نیاز دارد. در حالت معمول، کسبوکارها مطابق استراتژی تنظیمشده پیش میروند؛ یعنی اجازه میدهند اقدامات اثر خودشان را نشان دهند و در آخر، وقتی کار تمام شد، نتایج را برررسی میکنند و میزان اثرگذاری استراتژی را زیر ذرهبین قضاوت میبرند.
اینجا یک نکتۀ خیلی مهم وجود دارد که احتمالاً تازهکارها از آن غافل میشوند؛ آن هم اینکه قرار نیست همهچیز مطابق برنامهریزی و پیشبینیهای شما پیش برود! ممکن است در نیمۀ راه بفهمید که بخشی از محاسباتتان اشتباه بوده است یا فرضیهای نادرست داشتید. شاید هم ببینید مخاطبان آنطور که انتظار داشتید، واکنش نشان نمیدهند.
اینکه بتوانید در وسط کار، استراتژی را مطابق پیشامدها تغییر بدهید و آن را بهینه کنید، یک مزیت بسیار بزرگ است. در غیر این صورت، باید همهچیز را از اول شروع کنید و امیدوار باشید که این دفعه، مشکل خاصی رخ ندهد.
یکی دیگر از نقاط قوت دیجیتال مارکتینگ همین ویژگی است؛ اینکه میتوان در حین اجرای کمپینها، استراتژی را به آسانی تغییر داد. قاعدتاً همگامسازی تاکتیکها مربوط به بازاریابی دیجیتال، سادهتر و کمهزینهتر از انجام کاری مشابه برای تبلیغات بیلبوردی (و انواع رویکردهای مشابه آن) انجام میگیرد.
مثلاً وقتی بفهمید یک تبلیغ بنری عملکرد خوبی ندارد، میتوانید بلافاصله آن را بهینهسازی کنید یا حتی برای مدتی در نمایش آن وقفه بیندازید تا راهکاری برای گرفتن نتایج مطلوبتر بیابید؛ ولی اگر بفهمید بیلبوردی که در اتوبان همت بالا بردهاید بیفایده است (با فرض اینکه بفهمید)، تغییر وضعیت به این سادگی نخواهد بود!
۶. بازاریابی دیجیتال نرخ تبدیل را بالا میبرد و کیفیت سرنخها را بهتر میکند
از آنجایی که اندازهگیری خروجی اقدامات در دیجیتال مارکتینگ آسانتر و دقیقتر است، بهبود نرخ تبدیل هم به فرایندی سادهتر تبدیل میشود. وقتی بتوانید تأثیرگذاری هر تاکتیک را اندازه بگیرید، تدوین استراتژیهای کارآمدتر هم راحتتر خواهد بود.
رسیدگی و بهینهسازی مداوم، در نهایت به بهتر شدن نرخ تبدیل یا Conversion Rate منجر خواهد شد؛ یعنی با سرمایهگذاری در آنلاین مارکتینگ، خیالتان راحت است که میتوانید به بالاترین نرخ تبدیل ممکن دست پیدا کنید.
در رابطه با سرنخ یا لید، باید بگوییم افرادی که جذب کسبوکار میشوند، در مراحل اولیه، قبل از اینکه کار خاصی انجام دهند، لید یا سرنخ نام میگیرند. این شما هستید که باید پازل را درست بچینید و با هدایت آنها در مسیر درست، کاری کنید که لیدها در نهایت محصول یا سرویس شما را بخرند.
باید بدانید همۀ لیدها، ارزش یکسانی برای کسبوکار ندارند. با بهکارگیری تاکتیکهای دیجیتال مارکتینگ، میتوانید مخاطبان بهخصوصی را هدف بگیرید که لیدهای با کیفیتی محسوب میشوند. افرادی که به احتمال خیلی زیاد، به مشتری و خریدار تبدیل خواهند شد.
این دستاورد هم روی بهینهسازی نرخ تبدیل تأثیر مستقیم دارد. هرچه لید ارزشمندتر باشد، احتمال خرید توسط او بیشتر خواهد بود. میزان فروش که بالا برود، یعنی Conversion Rate هم در وضعیت خوبی قرار دارد.
۷. با دیجیتال مارکتینگ، میتوانید در تمام مراحل سفر مشتری او را به تعامل وادارید
این توصیۀ طلایی را از ما داشته باشید: در اولین فرصت ممکن، کاری کنید که مشتری تعامل با کسبوکار شما را آغاز کند!
ارتباط گرفتن با مشتری بالقوه در همان ابتدای مسیر، حرکت او در قیف را تسهیل میکند و یک خریدار نهایی به کسبوکار تحویل میدهد.
با بازاریابی دیجیتال، راحتتر میتوانید به این مهم دست پیدا کنید. از همان ب بسمالله تا آخرین نقطۀ قیف و تمام نقاط بین این دو، میتوانید مشتری را بهنحوی با کسبوکار درگیر کرده و از او تعامل بگیرید.
درک و آنالیز نحوۀ حرکت مشتری در مسیری که برای او تعیین کردهاید و البته واکنشهایی که به هر بخش نشان میدهد، برای تبدیل سرنخ به خریدار نهایی بسیار مهم است. ابزارهایی در فضای دیجیتال وجود دارند که اجازه میدهند تمام مسیر را زیر نظر بگیرید و به این ترتیب، میتوانید تمام اطلاعات لازم در این زمینه را کسب کنید.
اینها مهمترین دلایل و مزایایی بودند که باعث اهمیت دیجیتال مارکتینگ میشوند. اگر موافق باشید، یک قدم جلوتر برویم؛ همانطور که گفتیم، دیجیتال مارکتینگ شامل زیرشاخههای متنوع و گوناگونی میشود که هرکدام خصوصیات ویژۀ خود را دارند. در بخش بعدی، به این زیرشاخهها میپردازیم.
نگاهی موشکافانه به شاخههای مختلف دیجیتال مارکتینگ و ویژگیهای هرکدام از آنها
میدانید که اینترنت فضایی بسیار بزرگ و گسترده است. وبسایتها را داریم، موتورهای جستوجو هستند، صدها پلتفرم شبکههای اجتماعی که هر روز به تعداد آنها اضافه میشود، راههای ارتباطی گوناگون و….
بهدنبال این وسعت بیپایان، طبیعی است که بازاریابی در این فضا هم شکلهای مختلفی به خود بگیرد.
در ادامه، سعی میکنیم تمام انواع اصلی دیجیتال مارکتینگ را بررسی کنیم و اطلاعات لازم راجعبه آنها را در اختیارتان قرار دهیم.
بازاریابی محتوایی (Content Marketing)
این شکل از دیجیتال مارکتینگ که طی چند سال گذشته خیلی بیشتر از قبل مورد توجه قرار گرفته است، شامل تحقیق کلمات کلیدی، تهیۀ محتوا در فرمتهای مختلف، بهبود توضیحات محصول و کپی صفحات مختلف سایت و… میشود.
هدف چیست؟ ارائۀ محتوای ارزشمندی که برای مخاطب هدف سرگرمکننده و در عین حال، آموزنده باشد و به دانش او بیفزاید. کسبوکارهایی که سراغ این رویکرد میروند، در میانمدت و بلندمدت، ارتباط عمیقتر و مستحکمتری با جامعۀ مخاطبان هدفشان شکل میدهند.
در حالی که خیلیها فکر میکنند بازاریابی محتوایی محدود به انواع متنی محتوا است، باید بگوییم همۀ این افراد در باوری غلط گیر افتادهاند!
محتوا فرمتهای مختلفی دارد و میتوان از همۀ انواع آن برای اجرای Content Marketing بهره برد. انواعی مثل:
- بلاگپست یا مقالات وبلاگ
- کتاب الکترونیکی (E-book)
- وایتپیپر
- خبرنامۀ ایمیلی
- اینفوگرافیک
- محتوای صوتی (مثلاً پادکست)
- انواع محتواهای ویدیویی
بازاریابی محتوایی هم مقرونبهصرفه است و هم در جذب سرنخ و تبدیل او به مشتری وفادار (آخرین نقطه از قیف فروش)، عملکرد خیلی خوبی دارد؛ ولی خب برای نتیجه گرفتن از آن، باید صبور باشید و حفظ تداوم را از یاد نبرید.
بهینهسازی موتورهای جستوجو (SEO)
SEO مخفف Search Engine Optimization است و به فعالیتهایی اشاره دارد که با هدف رساندن صفحات مختلف سایت به جایگاههای برتر نتایج جستوجو، انجام میگیرند. با تصاحب این جایگاهها، میزان ترافیک ورودی سایت به میزان چشمگیری افزایش پیدا میکند.
سئو شامل جنبههای مختلفی است. بهطور کلی، ۳ دستهبندی وجود دارند که عبارتند از سئو داخلی، سئو خارجی و سئو تکنیکال. هرکدم از این جنبهها، روی بهینهسازی بخشهایی از سایت متمرکز میشوند و در نهایت، هر سه، هدف والای قرارگیری در صدر نتایج را دنبال میکنند.
طی پروسۀ سئو، کسبوکارها عملکرد سایت خود را زیر ذرهبین میبرند و آن را روی ترازوی مقایسه میبرند تا بفهند در مقایسه با رقبا، چه وضعیتی دارند.
در بازاریابی دیجیتال، مارکتر سعی میکند با کمک متخصص سئو، صفحات را برای کلمات کلیدی مختلف، به جایگاههای برتر هدایت کند. خلق محتوای بهدردبخور، گرفتن تعامل از کاربر و موبایل فرندلی کردن سایت، از اقدامات اصلی در راستای سئو به حساب میآیند.
پرداختن به سئو نیازمند یک مقالۀ جداگانه است و اگر بخواهیم اینجا عمق آن را واکاوی کنیم، از موضوع اصلی دور میشویم. همینقدر بدانید که در این بخش، راجعبه یکی از اصلیترین ستونهای بازاریابی دیجیتال صحبت کردیم!
تبلیغات کلیکی (PPC Advertising)
در مقایسه با دو رویکرد قبلی، تبلیغات کلیکی هزینۀ بیشتری روی دست مارکتر و سایتی که روی آن کار میکند، میگذارد؛ ولی در عوض، رسیدن به نتیجه هم سریعتر حاصل میشود.
روال کار به این شکل است که تبلیغ شما، در جایی قرار میگیرد و هربار که یک بازدیدکننده روی تبلیغ کلیک کند و وارد سایت شود، مبلغی که از قبل توافقشده، از حساب تبلیغکننده (که شما باشید) کسر خواهد شد.
یکی از رایجترین انواع تبلیغات کلیکی، Google ads است. حتماً دیدهاید که بعد از سرچ برخی عبارات در این موتور جستوجو، بالاتر از باقی لینکها، یک یا چند لینک با عبارت Sponsored نمایش داده میشوند. آنها سایتهایی هستند که سراغ گوگل رفتهاند و برای آن کلمۀ کلیدی بهخصوص، جایگاههای برتر را اجاره کردهاند.
علاوهبر پلتفرمهای نامآشنای خارجی، کلی سایت داخلی هم داریم که امکان اجرای چنین تبلیغاتی را برای کسبوکارها فراهم میکنند.
از آنجایی که این رویکرد از دیجیتال مارکتینگ پولی است، حتماً باید حسابشده پیش بروید و حواستان باشد که تمام جوانب کمپین را به بهترین شکل ممکن بهینهسازی کنید.
بازاریابی شبکههای اجتماعی (Social Media Marketing)
همین اول بگوییم که ما ایرانیها نمیتوانیم از این شکل دیجیتال مارکتینگ بهره ببریم؛ مگر با گذر از هفت خان رستم! چرا؟ چون با ترکیبی از تحریمهای خارجی و محدودیتهای داخلی مواجهیم که باعث میشوند عملاً در دنیای آنلاین، ما را نادیده بگیرند؛ انگار اصلاً وجود نداشته باشیم!
ولی خب بههرحال، برای اینکه مقالهای کامل آماده کنیم، تصمیم گرفتیم دربارۀ این متد هم صحبت کنیم.
این روزها، تقریباً تمام شبکههای اجتماعی مطرح، از اینستاگرام گرفته تا X (توییتر سابق) و لینکدین، امکان تبلیغات درونبرنامهای را برای کسبوکارهایی که در آنها فعال هستند، فراهم میکنند. ما همچنان میتوانیم از پتانسیلهای این پلتفرمها بهره ببریم و برای بازاریابی و تبلیغ کسبوکارمان از آنها استفاده کنیم، ولی استفاده از خدمات خود پلتفرمها ممکن نیست!
آن دسته از برندها که سراغ این رویکرد میروند، اول از همه دنبال افزایش آگاهی از برند هستند؛ بعد از رسیدن به این دستاورد، میتوان برای ساخت لید و انواع اهداف دیگر از آن کمک گرفت.
روال هم بسیار ساده است. اینستاگرام را در نظر بگیرید. یکی از پستهای تبلیغکننده، به انتخاب خودش، در فید کاربرانی ظاهر میشوند که قصد هدفگیری آنها را دارد. کاربرانی که لزوماً فالوور صفحۀ او نیستند.
بازاریابی ارجاعی (Affiliate Marketing)
بازاریابی ارجاعی یا افیلیت مارکتینگ (اصطلاح انگلیسی بین فارسیزبانها هم رایجتر است)، یک مثلث است که مثل هر مثلث دیگری ۳ ضلع دارد:
- برندی که میخواهد محصول یا سرویس خود را بفروشد؛
- تبلیغکنندهای که دنبالکنندگان زیادی دارد و میخواهد محصول یا سرویس برند را تبلیغ کند؛
- مشتری بالقوهای که احتمال دارد به محصول یا سرویس برند علاقهمند باشد.
ضلع دوم مخاطبان زیادی دارد؛ حالا یا در اینستاگرام، یا در لینکداین، یا سایتی با ترافیک زیاد یا…؛ پس ضلع اول به ضلع دوم پیشنهاد میدهد محصولاتش را به ضلع سوم، یعنی دنبالکنندگانی که دارد، معرفی کند. معمولاً سازوکار افیلیت مارکتنیگ به این شکل است که هرگاه فروشی صورت بگیرد، تبلیغکننده از برند فروشنده کمیسیون میگیرد؛ چون هرچه باشد، مشتری از طرف او به سمت آنها رهنمون شده است.
میتوانید بسته به زمینهای که در آن فعال هستید، سراغ افرادی بروید که مشتریان بالقوۀ کسبوکارتان بین مخاطبانشان دیده میشوند؛ بعد لینکی در اختیارشان قرار میدهید. آنها بسته به شناختی که از مخاطبان خود دارند، محتوایی تولید و در خلال آن، لینک محصولات شما را جایگذاری میکنند؛ به این ترتیب، خیلی دقیق میتوانید بفهمید چند نفر روی آن لینک کلیک کردهاند و هرکدام تا چه مرحلهای پیش رفتهاند.
با این رویکرد، کسبوکار مشتریان بیشتری به دست میآورد و میزان فروش را افزایش میدهد. افیلیت هم کمیسیون میگیرد و هر دو طرف به سود میرسند.
تبلیغات همسان (Native Advertising)
منظور از تبلیغات همسان، نوعی از پروموت کردن است که در آن، محتوای تبلیغاتی دقیقاً به شکل محتوای صفحۀ میزبان درمیآید. هدف این است که مخاطب فکر کند آن تبلیغ هم بخشی از محتوا است و متوجه تبلیغاتی بودن آن نشود.
پس تبلیغات همسان، در محیط میزبان غرق میشوند و کاملاً شکل آن را به خود میگیرند؛ در نتیجه، بازدیدکننده در نگاه اول متوجه تبلیغاتی بودن آن نمیشود.
از آنجایی که این روزها اغلب کاربران از تبلیغات گریزان هستند، کسبوکارهای بیشتری سراغ انواع تبلیغات همسان میروند.
این نوع تبلیغات را میتوان در هر جایی دید. مثلاً وقتی مشغول تماشای ویدیویی در یوتیوب باشید، در منوی سمت راست، مجموعهای از ویدیوها به شما پیشنهاد میشوند؛ اگر دقت کرده باشید، همیشه یک یا چند ویدیوی تبلیغاتی هم در این بخش حضور دارند. آنها تبلیغات همسان (ویدیویی) هستند.
البته که بیشتر منتشرکنندهها با زدن برچسبهایی مثل Ads یا Sponsored، شفافیت خود با مخاطبان را حفظ میکنند و تبلیغاتی بودن لینک را به اطلاع آنها میرسانند؛ ولی با این وجود، آمار نشان میدهد که در مقایسه با تبلیغات هجومی و مستقیم، کاربران روی خوشتری به این نوع تبلیغات نشان میدهند.
بازاریابی ایمیل (Email Marketing)
یکی از قدیمیترین و اولیهترین انواع دیجیتال مارکتینگ، همین بازاریابی ایمیلی است. در بخشی که تاریخچۀ بازاریابی دیجیتال را بررسی میکردیم، فهمیدیم چند دهه از اختراع ایمیل میگذرد. طبیعتاً، کسبوکارها خیلی وقت پیش به این نتیجه رسیدند که میتوان از این راه ارتباطی برای پروموت برند و محصولاتشان استفاده کنند.
البته نمیخواهیم بگوییم که حالا دیگر بازاریابی ایمیلی از دور خارج شده است؛ بههیچوجه اینطور نیست!
برندها و کسبوکارهای بسیاری هستند که برای برقراری ارتباط با مخاطبانشان از ایمیل استفاده میکنند. معمولاً، از این ایمیل برای پروموت کردن یک محتوا در قالب خبرنامه، اطلاعرسانی فروشهای ویژه و رویدادهای پیش رو، هدایت گیرنده به سایت و…، استفاده میشود.
خلاصه Email Marketing همچنان یکی از موثرترین رویکردهای بازاریابی دیجیتال محسوب میشود؛ در حدی که خیلی از مارکترها، با استفاده از کانالها و روشهای دیگر، تلاش میکنند افراد بیشتری را به دریافت خبرنامۀ ایمیلی راغب کنند.
اتوماسیون بازاریابی (Marketing Automation)
اتوماسیون بازاریابی، یک استراتژی دیجیتال مارکتینگ است که با خودکارسازی اقدامات مربوط به بازاریابی، اجرای آنها را تسهیل میکند.
این شکل از دیجیتال مارکتینگ، ابزارهای متنوعی را به کار میگیرد؛ ابزارهایی که اغلب آنها این روزها به هوش مصنوعی مجهز شدهاند و با ماشین لرنینگ، عملکردی بهتر از همیشه دارند. هدف، افزایش تأثیرگذاری و بالا بردن احتمال موفقیت کمپینها است.
اتوماسیون، در واقع مکملی برای رویکردهای دیگر محسوب میشود. چه سراغ بازاریابی محتوایی بروید و چه بخواهید روی تبلیغات کلیکی سرمایهگذاری کنید، به اتوماسیون بازاریابی نیاز خواهید داشت، چون کارتان خیلی راحتتر میشود و میتوانید با دقت بیشتری امور حساستر را مدیریت کنید.
بازاریابی ویدیویی (Video Marketing)
همانطور که از نام آن مشخص است، وقتی برای پروموت برند خود سراغ انواع ویدیوها میروید، بازاریابی ویدیویی را به کار گرفتهاید.
بهخاطر علاقۀ روزافزون مردم به این فرمت محتوایی، Video Marketing درحالحاضر یکی از اثرگذارترین انواع بازاریابی دیجیتال به حساب میآید.
از ویدیوهای ساختهشده، میتوان در پلتفرمهای گوناگونی مثل یوتیوب، آپارات، انواع شبکههای اجتماعی و حتی سایت اصلی مجموعه استفاده کرد.
زمانی که بازاریابی ویدیویی با Content Marketing، سئو و بازاریابی شبکههای اجتماعی، بهخوبی ترکیب شود، اثرات ماندگار و حیرتانگیزی را شاهد خواهید بود.
اینفلوئنسر مارکتینگ (Influencer Marketing)
یکی دیگر از رویکردهای دیجیتال مارکتینگ که احتمالاً بیشتر از هر جای دیگری، در اینستاگرام آن را دیده باشید، همین اینفلوئنسر مارکتینگ است.
قضیه از این قرار است که برندها برای پروموت محصولات و خدماتشان، سراغ افراد مشهوری میروند که دنبالکنندگان زیادی دارند. این رویکرد شباهت زیادی به افیلیت مارکتینگ دارد؛ چون در هر دو، روی جذب مشتریان بالقوهای حساب میکنید که به فردی مرتبط با حوزۀ فعالیت شما، کاملاً اعتماد دارند.
فرق اینفلوئنسر مارکتینگ و افیلیت مارکتینگ آنجایی است که دومی بهازای هر فروش کمیسیون میگیرد؛ ولی اولی مبلغی توافقی را برای تبلیغ دریافت میکند و کاری ندارد چه تعداد از دنبالکنندگانش، سراغ محصولات برند رفتهاند.
اینفلوئنسر مارکتینگ هم برای کسبوکارهای B2C و هم برای کسبوکارهای B2B کاربرد دارد.
علاوهبر رویکردهایی که در این بخش معرفی کردیم، اشکال گوناگون دیگری از بازاریابی دیجیتال هم وجود دارند؛ قطعاً در آیندۀ دور و نزدیک؛ انواع جدیدتری هم ظهور میکنند، چون هم فضای دیجیتال دائماً در حال تغییر است و هم عادات و علایق مردم دنیا.
بهعنوان حسن ختام این مقاله، بیایید نگاهی بیندازیم به ترندهای داغ دیجیتال مارکتینگ در سال جاری میلادی.
نگاهی به داغترین ترندهای دیجیتال مارکتینگ در سال ۲۰۲۴
همانطور که گفتیم، هر سال دنیای بازاریابی دیجیتال دستخوش تغییراتی میشود که ناشی از پیشرفتهای تکنولوژی و تغییر عادات مخاطبان هستند. پیشبینی میشود امسال هم چیزهایی ترند شوند که تا قبل از آن، خیلی مورد توجه قرار نمیگرفتند.
اگر اتفاق خاصی رخ ندهد، شاهد نفوذ هوش مصنوعی به اقدامات مرتبط با بازاریابی خواهیم بود؛ یعنی بازاریابها سعی میکنند از این دستاورد تازۀ تکنولوژی، بهشکلهای مختلف، برای دستیابی به اهدافشان نهایت استفاده را ببرند.
اهمیت محتوای با کیفیت در سال جاری از همیشه بیشتر خواهد بود. از آنجایی که حالا خیلی از کسبوکارها ۰ تا ۱۰۰ تولید محتوا را به هوشهای مصنوعی میسپرند (اشتباهی مرگبار!)، آن محتواهایی که واقعاً ارزشآفرین هستند، بیشتر از همیشه ارزش خواهند داشت.
نگاهها به سمت اینفلوئنسرهایی که جامعۀ مخاطبان کوچک دارند میرود و دیگر همۀ کسبوکارها برای همکاری با اینفلوئنسرهای بزرگ، آنهایی که میلیونها فالوور دارند، سرودست نمیشکنند؛ چون اینفلوئنسرهای کوچکتر، رابطۀ عمیقتری با دنبالکنندگان خود دارند و مخاطبانشان هم راحتتر به آنها اعتماد میکنند.
علاوهبر اینها، اغلب منابع میگویند در سال جاری، بیشتر از همیشه شاهد همکاری رقبای فعال در یک صنعت با همدیگر هستیم. رویکردی که به هر دو طرف کمک میکند به اهدافشان در مارکتینگ برسند.
به احتمال خیلی زیاد، ویدیوهای UGC، یعنی ویدیوهایی که توسط مخطان کسبوکارها ساخته میشوند، اهمیت بیشتری از قبل پیدا میکنند؛ به همین خاطر، پیشبینی میشود مارکترها روی این مقوله سرمایهگذاری و برنامهریزی کنند.
همچنین، از آنجایی که صبر و حوصلۀ بشر هر سال کمتر میشود، ویدیوهای کوتاه محبوبتر میشوند و برندها بزرگ و کوچک بیشتر روی آنها تمرکز میکنند.
در نهایت، احتمالاً شاهد تغییر رویکرد اکثر برندها در بازاریابی شبکههای اجتماعی خواهیم بود. آنها سعی میکنند بهجای اینکه در همهجا حاضر باشند، انرژی و پول را صرف پلتفرمی کنند که بیشتر مخاطبان هدفشان در آنجا حضوری فعالانه دارند.
چند وقت پیش، در مقالۀ “معرفی انواع بازاریابی در سال ۲۰۲۴ + ترندهایی نشناسیدشان شکست میخورید“، کامل و مفصل به ترندهای داغ سال ۲۰۲۴ پرداختیم که پیشنهاد میکنیم حتماً آن مقاله را هم بخوانید.
همۀ کسبوکارها به دیجیتال مارکتینگ نیاز دارند؛ حتی شما دوست عزیز!
اینترنت دیگر یک دنیای جانبی نیست! برای خیلیها، دهکدۀ جهانی همهچیز است و متأسفانه یا خوشبختانه، این باور و وابستگی روزبهروز فراگیرتر میشود.
با این اوصاف، نداشتن برنامه برای ساخت وجهۀ آنلاین کسبوکار، یک حماقت بزرگ است (بهخاطر صراحت کلام از شما پوزش میخواهیم). اگر قرار است به هر شکلی کسبوکار خود را آنلاین کنید، قطعاً به بازاریابی دیجیتال نیاز دارید تا بین انبوه رقبا، حرفی برای گرفته داشته باشید.
اینجا سعی کردیم پرسش دیجیتال مارکتینگ چیست را به شکلی کامل پاسخ دهیم و طی یک مقالۀ مفصل، هرآنچه لازم است دربارۀ آن بدانید را خیلی ساده و قابل فهم در اختیارتان قرار دهیم..
شما فکر میکنید دیجیتال مارکتینگ چقدر اهمیت دارد و در آینده به کدام سمت میرود؟ خوشحال میشویم اگر نظرتان را برای ما بنویسید.