برتولت برشت کیست؟ زندگی، آثار برشت و دنیای تئاتری یک متفکر اجتماعی

برتولت برشت (Bertolt Brecht) ، یکی از برجسته‌ترین نمایشنامه‌نویسان و نظریه‌پردازان تئاتر قرن بیستم، نه‌تنها با نوشته‌هایش بلکه با نگاهی که به هنر و جامعه داشت، مسیر تئاتر مدرن را دگرگون کرد. او در سال ۱۸۹۸ در شهر آوگسبورگ آلمان به دنیا آمد، در خانواده‌ای بورژوا و نسبتاً مرفه که از او انتظار داشتند یک مسیر عادی و محافظه‌کارانه را دنبال کند؛ اما روح سرکش و ذهن جست‌وجوگر او از همان نوجوانی درگیر مسائلی شد که کمتر کسی در آن سن به آن فکر می‌کرد: نابرابری، جنگ، و نقش انسان در برابر ساختارهای قدرت.

برشت در دوران جوانی شاهد جنگ جهانی اول بود و این تجربه عمیقاً او را تحت تأثیر قرار داد. نه به‌عنوان سربازی در میدان جنگ، بلکه به‌عنوان کسی که با چشمان باز، فاجعه‌ها را می‌دید و در دل خود تحلیل می‌کرد.

همین تجربه‌ها بودند که بعدها در نمایشنامه‌هایش نمود پیدا کردند؛ آثاری که پر از تضاد، پرسش، و نقد اجتماعی‌اند. او از همان ابتدا علاقه‌ای نداشت تئاتری بسازد که فقط برای سرگرمی مخاطب باشد. برشت می‌خواست تئاتر تبدیل به مکانی برای فکر کردن، دیدن حقیقت و زیر سوال بردن باورهای تثبیت‌شده شود.

برشت فقط نویسنده نبود؛ او شاعر، نظریه‌پرداز و حتی کارگردان هم بود. مجموعه‌ای از اشعار، قطعات موسیقی، یادداشت‌های نظری و حتی داستان‌های کوتاه از او به جا مانده است. اما چیزی که باعث شد نام او در تاریخ تئاتر جاودانه بماند، «سبک تئاتر اپیک» بود. سبکی که نه برای از بین بردن احساسات، بلکه برای برانگیختن تفکر اجتماعی پدید آمد.

جدول محتوا نمایش
تصویری از برتولت برشت

منبع عکس: tvtropes-org

یکی از مهم‌ترین چیزهایی که برشت را از دیگر نمایشنامه‌نویسان متمایز می‌کند، نگاهی است که به «تماشاگر» دارد. او معتقد بود مخاطب نباید در دنیای داستان غرق شود و با شخصیت‌ها هم‌دلی احساسی پیدا کند، بلکه باید فاصله بگیرد، مثل یک ناظر نقاد به صحنه نگاه کند و درباره آنچه می‌بیند فکر کند. اینجاست که مفهوم معروف “فاصله‌گذاری برشتی” یا Verfremdungseffekt وارد تئاتر می‌شود؛ روشی که به کمک آن، بازیگر گاهی مستقیماً با تماشاگر صحبت می‌کند، صحنه‌ها به‌طور ناگهانی قطع می‌شوند یا توضیحاتی روی پرده ظاهر می‌شود تا مانع از درگیر شدن بیش‌از‌حد تماشاگر با روایت شود.

در طول زندگی، برشت با چالش‌های سیاسی و مهاجرت‌های پیاپی نیز مواجه شد. با به قدرت رسیدن نازی‌ها، او آلمان را ترک کرد و به کشورهای مختلفی ازجمله دانمارک، فنلاند و نهایتاً آمریکا پناه برد. اما حتی در آمریکا هم به دلیل نگاه چپ‌گرایانه‌اش و فشارهای دوران مک‌کارتیسم، احساس امنیت نمی‌کرد. پس از پایان جنگ، او به آلمان شرقی بازگشت و در برلین، تئاتر مشهور «برلینر انسامبل» را تأسیس کرد؛ جایی که نمایشنامه‌هایش را با گروهی ثابت از بازیگران و طراحان صحنه به اجرا درآورد و تجربیاتش را به شکل عملی به نمایش گذاشت.

میراثی که برشت از خود به جا گذاشت، صرفاً مجموعه‌ای از آثار ادبی یا هنری نیست. او به نسل‌های بعد نشان داد که هنر چگونه می‌تواند در بطن جامعه قرار بگیرد، حقیقت را فریاد بزند و ذهن‌ها را بیدار کند. در جهانی که مدام در حال بازتولید خشونت، بی‌عدالتی و نابرابری است، دیدگاه‌های برشت همچنان تازه، زنده و الهام‌بخش‌اند.

زندگینامه برتولت برشت
منبع این عکس برتولت برشت: nytimes.com

زندگی‌نامه برتولت برشت | از آوگسبورگ تا برلینر انسامبل

برشت یکی از آن هنرمندانی‌ست که نمی‌توان او را تنها با آثارش شناخت، بلکه باید رد پای زندگی‌اش را در تک‌تک جملاتش جست‌وجو کرد. زندگی او به‌نوعی بازتاب زمانه‌ی پرتلاطم قرن بیستم بود؛ از جنگ و مهاجرت گرفته تا مقاومت فکری و ساختن تئاتری که با هیچ‌کدام از قواعد گذشته سازگار نبود. درک عمیق برشت از جامعه، قدرت و ایدئولوژی‌ها، از دل تجربه‌های زیسته‌اش بیرون آمده؛ تجربه‌هایی که او را از یک نوجوان ساکت در آوگسبورگ به مهم‌ترین نمایشنامه‌نویس و نظریه‌پرداز تئاتر سیاسی قرن بیستم بدل کردند.

دوران کودکی و نوجوانی (۱۸۹۸–۱۹۱۷)

برتولد فریدریش برشت، که بعدها به نام برتولت برشت شناخته شد، در سال ۱۸۹۸ در آوگسبورگ، یکی از شهرهای جنوبی آلمان به دنیا آمد. پدرش در کارخانه‌ای کار می‌کرد که بعدتر به مدیریت آن رسید و از طبقه‌ی متوسط رو به بالا محسوب می‌شد. مادرش زنی معتقد و مذهبی بود که عشق به کتاب مقدس و سرودهای مذهبی را به پسرش آموخت. این تعارض اولیه—بین نظم سخت‌گیرانه مذهبی و تجربه‌های مدرن شهری—در ذهن برشت نهادینه شد و بعدها در نقدهای تندش به نهادهای قدرت و سنت بازتاب یافت.

برشت نوجوان، برخلاف بسیاری از هم‌سالانش، به جنگ با دیدی انتقادی نگاه می‌کرد. زمانی که در جنگ جهانی اول مجبور شد در بیمارستانی نظامی به عنوان بهیار خدمت کند، از نزدیک شاهد زخم‌هایی بود که جنگ نه فقط بر بدن‌ها، که بر روح انسان‌ها می‌نشاند. همین تجربه او را به شدت علیه جنگ و پروپاگاندای ملی‌گرایانه شوراند. در همین دوران بود که دست به نوشتن شعر و مقاله زد و با ادبیات اکسپرسیونیستی آلمان آشنا شد. جوانی‌اش سرشار از خواندن نیچه، مارکس، شکسپیر و از آن مهم‌تر، آرتور رمبو بود؛ شاعر سرکشی که نگاه برشت به زبان و ساختارشکنی را دگرگون کرد.

برتولت برشت در جوانی
منبع عکس: faz-net.net

ورود به دنیای تئاتر و نخستین موفقیت‌ها (۱۹۱۷–۱۹۳۳)

با اینکه برشت در ابتدا پزشکی می‌خواند، اما هیچ‌وقت در کلاس‌های دانشگاه دوام نیاورد. تئاتر و ادبیات خیلی زود او را به سمت خود کشاندند. در همین دوران بود که با تئاتر کلاسیک آلمان—از جمله آثار گوته و شیلر—آشنا شد و هم‌زمان از آن‌ها فاصله گرفت. به‌جای ساختن قهرمانان اخلاقی، برشت تصمیم گرفت ضدقهرمان‌هایی خلق کند که سرشار از تناقض باشند؛ شخصیت‌هایی که به مخاطب اجازه دهند درباره‌شان قضاوت کند، نه اینکه صرفاً با آن‌ها هم‌دلی کند.

نخستین موفقیت بزرگ برشت در سال ۱۹۲۲ رقم خورد، زمانی که نمایشنامه‌اش «طبل‌ها در شب» در تئاتر مونیخ روی صحنه رفت و جایزه معتبر ادبی کلایست را برایش به ارمغان آورد. آثارش به سرعت مورد توجه قرار گرفتند، به‌خصوص به‌خاطر زبان عامیانه، دیالوگ‌های تند و داستان‌هایی که ریشه در مسائل اجتماعی روز داشتند. برشت در این دوران با هنرمندانی مثل کورت وایل همکاری کرد و «اپرای سه‌پولی» را نوشت—نمایشی موزیکال، طناز و تلخ درباره فقر، فساد و سرمایه‌داری که در سال ۱۹۲۸ موفقیتی بی‌نظیر به‌دست آورد.

او همچنین در این سال‌ها ایده‌های اولیه تئاتر حماسی را مطرح کرد و در نوشته‌های نظری‌اش درباره وظیفه تئاتر در جامعه بحث‌های چالشی زیادی راه انداخت. در واقع، او از همان ابتدا دنبال چیزی فراتر از سرگرمی بود؛ تئاتری که مردم را به فکر وا‌دارد و آن‌ها را به کنشگر اجتماعی بدل کند.

تبعید و سال‌های مهاجرت (۱۹۳۳–۱۹۴۷)

با روی کار آمدن رژیم نازی، آثار برشت به‌عنوان خطراتی برای نظم سیاسی آلمان در نظر گرفته شدند. نازی‌ها نه‌تنها نمایشنامه‌هایش را ممنوع کردند، بلکه آثارش را در آتش سوزاندند. همین اتفاق‌ها باعث شد برشت ابتدا به دانمارک پناه ببرد و از آن‌جا به سوئد، فنلاند، و سرانجام به آمریکا مهاجرت کند. این سال‌ها شاید سخت‌ترین دوران زندگی‌اش بود، اما از نظر فکری، از پربارترین!

مهاجرت و تبعید برتولت برشت

در آمریکا، به‌ویژه در لس‌آنجلس، او در محافل چپ‌گرای مهاجران اروپایی فعالیت می‌کرد. البته با سیستم هالیوود کنار نیامد. فیلم‌سازان آمریکایی نگاه سرگرم‌کننده داشتند، در حالی‌که برشت تئاتر را ابزار تحول می‌دانست. در عوض، او وقتش را صرف نوشتن نمایشنامه‌هایی چون «زندگی گالیله» کرد؛ داستانی درباره‌ی برخورد دانش و قدرت، که در دل آن، برشت دغدغه خودش را با دیکتاتوری‌ها و سانسور بیان کرده بود.

در سال ۱۹۴۷، در اوج فضای ضدکمونیستی و تعقیب روشنفکران چپ، او به کمیته‌ی فعالیت‌های ضدآمریکایی احضار شد. هرچند باهوشانه پاسخ داد و توانست آمریکا را ترک کند، اما این تجربه، تلخ و آزاردهنده بود و نگاه او به غرب را برای همیشه شکل داد.

بازگشت به آلمان شرقی و تأسیس «برلینر انسامبل» (۱۹۴۸–۱۹۵۶)

بعد از پایان جنگ جهانی دوم، برشت به آلمان شرقی برگشت؛ جایی که گمان می‌برد در آن می‌تواند تئاتری مردمی و سیاسی بنا کند. با پشتیبانی دولت کمونیست، تئاتر «برلینر انسامبل» را پایه‌گذاری کرد؛ یک گروه تئاتری که نه فقط برای اجرای آثار خودش، بلکه برای تربیت بازیگرانی با تفکر اجتماعی راه‌اندازی شده بود.

او در این سال‌ها بسیاری از نمایشنامه‌هایش را بار دیگر روی صحنه برد و نظریه‌هایش درباره فاصله‌گذاری و تئاتر اپیک را در عمل اجرا کرد. با وجود همکاری‌اش با دولت آلمان شرقی، همیشه منتقد ایدئولوژی‌زدگی، سانسور و دیکتاتوری بود و هیچ‌گاه به ماشین تبلیغات سیاسی تبدیل نشد.

در ۱۴ اوت ۱۹۵۶، برشت درگذشت، اما اندیشه‌اش زنده ماند. او در گورستان دوروتین‌اشتات در برلین به خاک سپرده شد، جایی ساده و بی‌نام و نشان، همان‌طور که خودش خواسته بود. نامش اما بر سردر بسیاری از سالن‌های تئاتر جهان ماندگار شد.

تئاتر اپیک (Epic) یا تئاتر برشتی چیست؟

در میانه قرن بیستم، زمانی که تئاتر در بسیاری از نقاط دنیا هنوز در قالب‌های سنتی و دراماتیک سیر می‌کرد، برتولت برشت با نظریه‌ای رادیکال وارد میدان شد. او تئاتر را نه ابزاری برای سرگرمی یا تهییج احساسات، بلکه وسیله‌ای برای ایجاد آگاهی اجتماعی و پرسشگری می‌دانست. نظریه‌ای که بعدها «تئاتر اپیک» نام گرفت، انقلابی در شکل و محتوای نمایش ایجاد کرد و هنوز هم در تئاتر معاصر، سیاست‌زده‌ترین و آگاه‌ترین فرم‌های نمایشی، مدیون رویکرد او هستند.

تئاتر اپیک یا حماسی در تضاد کامل با تئاتر سنتی و دراماتیکی قرار داشت که از یونان باستان تا شکسپیر و حتی تئاتر بورژوایی قرن نوزدهم ادامه یافته بود. در تئاتر دراماتیک، داستان به‌گونه‌ای روایت می‌شود که تماشاگر در آن غرق شده و با شخصیت‌ها هم‌ذات‌پنداری می‌کند؛ گره‌ها و بحران‌ها به تدریج شکل می‌گیرند و در نقطه اوج یا کاتارسیس (تخلیه احساسی) به پایان می‌رسند. برشت معتقد بود این نوع از تئاتر تماشاگر را منفعل می‌کند و او را از اندیشیدن بازمی‌دارد.

در تئاتر اپیک، هدف نه ایجاد احساسات، بلکه تحریک تفکر بود. به جای آنکه تماشاگر خود را به‌جای قهرمان داستان بگذارد، باید از بیرون به آن نگاه کند، تحلیل کند و تصمیم بگیرد. به همین دلیل، داستان‌ها در این تئاتر معمولا به‌صورت اپیزودیک روایت می‌شدند، نه پیوسته و خطی. شخصیت‌ها نماینده تیپ‌های اجتماعی بودند، نه افراد با روحیات پیچیده و فردی. در نتیجه، تأثیرگذاری اثر از طریق ساختار و پیام اجتماعی آن رخ می‌داد، نه از طریق هم‌دلی احساسی.

تئاتر اپیک
منبع عکس: educationatsignature.blogspot.com

در این راستا، برشت از تکنیکی کلیدی به نام فاصله‌گذاری (Verfremdungseffekt) استفاده کرد؛ مفهومی که هدفش جلوگیری از درگیر شدن عاطفی مخاطب با نمایش بود. با فاصله‌گذاری، بازیگر در نقش غرق نمی‌شود بلکه آن را از بیرون روایت می‌کند. گاهی صحنه‌ها قطع می‌شوند تا راوی نکته‌ای اجتماعی را توضیح دهد یا تماشاگر مستقیماً خطاب قرار گیرد. حتی نمایشِ وسایل صحنه و نورپردازی به‌گونه‌ای طراحی می‌شد که تماشاگر همیشه آگاه باشد که دارد یک تئاتر می‌بیند؛ نه زندگی واقعی!

‌معرفی ویژگی‌های تئاتر اپیک یا تئاتر برشتی

تئاتر برشتی با ساختارشکنی در روایت، طراحی صحنه و بازیگری، تلاش می‌کند مخاطب را از غرق‌شدن در فضای احساسی دور کرده و او را به یک تماشاگر نقاد و تحلیل‌گر تبدیل کند. در ادامه‌ی مقدمه‌ای که پیشتر گفتیم، ویژگی‌های کلیدی این سبک تئاتری را می‌توان در چند محور بررسی کرد:

ساختار نمایشی

در تئاتر برشتی، تماشاگر نباید صرفاً یک داستان خطی را دنبال کند، بلکه باید خود به تحلیل و نتیجه‌گیری درباره وقایع برسد. ساختار روایت معمولاً اپیزودیک و گسسته است؛

  • صحنه‌ها به‌صورت قطعه‌قطعه و نه لزوماً به ترتیب زمانی اجرا می‌شوند.
  • پایانی قطعی وجود ندارد و روایت عمداً ناتمام یا باز گذاشته می‌شود تا تماشاگر خود رابطه بین وقایع را کشف کند.
  • نمایش‌ها اغلب در بستری فرازمانی و فرامکانی روایت می‌شوند و محدود به یک موقعیت تاریخی یا جغرافیایی نیستند.

اجرا و صحنه‌پردازی

هدف صحنه‌پردازی در تئاتر برشتی، یادآوری مداوم ماهیت نمایشی اثر است.

  • اغلب صحنه‌ها ساده و عاری از دکورهای واقع‌گرایانه‌اند تا تماشاگر در فضای خیال‌پردازانه غرق نشود.
  • تجهیزات نور، سیم‌ها، پرده‌ها و حتی پشت صحنه در معرض دید قرار می‌گیرند.
  • گاهی بازیگران به‌جای خروج از صحنه، در گوشه‌ای نشسته و اجرای هم‌دیگر را تماشا می‌کنند—درست مانند اجرای اخیر کوریولانوس در لندن که بازیگران حتی هنگام خاموشی دیالوگ، در صحنه باقی می‌ماندند.

یکی دیگر از نوآوری‌های مهم اجرایی، شکستن «دیوار چهارم» بود؛ یعنی آن مرز خیالی میان صحنه و سالن که در تئاتر سنتی حفظ می‌شد. بازیگران در تئاتر برشت گاهی مستقیم رو به تماشاگر صحبت می‌کردند، یا واکنش نشان می‌دادند به چیزی که در سالن اتفاق می‌افتاد. این روش کمک می‌کرد تا مخاطب هیچ‌گاه فراموش نکند که در حال تماشای نمایش است، نه درگیر شدن با یک واقعیت عاطفی ساختگی.

طراحی صحنه و فناوری

تئاتر برشتی نه فقط در محتوا، بلکه در اجرا هم متفاوت بود. او از ابزارهایی استفاده کرد که بتواند «تصنعی بودن» نمایش را به تماشاگر یادآوری کند. نورپردازی در آثار برشت برخلاف تئاتر سنتی، آشکار و تیز بود؛ نورها پنهان نمی‌شدند، بلکه آگاهانه دیده می‌شدند تا حس صحنه‌سازی را به مخاطب منتقل کنند.

  • از ابزارهای فناوری مانند ویدیوپروژکشن یا متن‌های نمایشی روی پرده استفاده می‌شود تا تماشاگر در جریان پیام و بافت تاریخی قرار گیرد.
  • گاه کلیپ‌های خبری واقعی پخش می‌شود تا تماشاگر رویدادهای نمایش را در بستر تاریخی خاصی تحلیل کند (تکنیک «تاریخی‌سازی» یا Historification).
  • تابلوها یا پلاکاردهایی آغاز صحنه‌ها را اعلام می‌کنند و طراحی دکور اغلب صنعتی یا مکانیکی است: نقاله‌ها، لوله‌ها، چرخ‌دنده‌ها و…

موسیقی

در حوزه موسیقی، برشت و همکارانش مانند کورت وایل آهنگ‌هایی ساختند که به‌جای تقویت حس صحنه، گاه در تضاد با آن عمل می‌کردند. ترانه‌ها اغلب لحن طناز یا ساده‌دلانه داشتند، اما محتوای آن‌ها اجتماعی و برانگیزاننده بود. در اجرای صحنه‌ها نیز، از روایت مستقیم، پخش زیرنویس، تابلوهای توضیحی و قطع‌ شدن ناگهانی نمایش برای درج پیام استفاده می‌شد.

  • ترانه‌ها اغلب ناهماهنگ با فضای صحنه اجرا می‌شوند و حالت کنایه‌دار دارند.
  • نوازندگان به‌جای مخفی‌بودن زیر صحنه، در معرض دید و روی صحنه حضور دارند.
  • عناصر موسیقی عامه‌پسند هم در قالبی طنزآمیز و انتقادی وارد نمایش می‌شوند.

بازیگری و شخصیت‌ها

  • برشت باور داشت بازیگر نباید کاملاً با نقش یکی شود، بلکه باید آن را به نمایش بگذارد، نه زندگی کند.
  • هدف این است که تماشاگر نه عاشق شخصیت شود، بلکه درباره‌ی او فکر کند.
  • بازیگر باید به‌گونه‌ای بازی کند که مخاطب همیشه به یاد داشته باشد این یک «نقش» است، نه یک «شخص».
  • حتی شخصیت اصلی یا به‌اصطلاح «قهرمان» نیز باید ضعف‌ها، تناقض‌ها و انگیزه‌های اجتماعی‌اش برای مخاطب آشکار شود.

معرفی آثار مهم برتولت برشت

برشت نویسنده‌ای پرکار بود و آثارش تنها محدود به نمایشنامه‌ها نمی‌شد. او شعر، ترانه، مقاله، و حتی داستان کوتاه نیز می‌نوشت. اما آن‌چه بیش از هر چیز نامش را در تاریخ ماندگار کرده، نمایشنامه‌هایی‌ست که ساختار و محتوایشان نه‌تنها در زمان خود، بلکه تا امروز نیز الهام‌بخش هنرمندان‌اند. آثار برشت اغلب بر پایه تضادهای طبقاتی، فساد اجتماعی، نقد قدرت، و واکاوی اخلاق شکل گرفته‌اند. در این بخش، نگاهی داریم به مهم‌ترین نمایشنامه‌ها، اشعار و نوشته‌های نظری او.

معرفی آثار برتولت برشت
منبع عکس: letemps.ch

نمایشنامه‌های معروف برتولت برشت را بشناسید

از میان نمایشنامه‌های بی‌شمار برشت، برخی به‌دلیل خلاقیت ساختاری، قدرت روایی و تأثیر اجتماعی‌شان، در ردیف آثار کلاسیک تئاتر جهان قرار گرفته‌اند که در ادامه ره معرفی آن‌ها می‌پردازیم.

اپرای سه‌پولی (The Threepenny Opera)

یکی از برجسته‌ترین آن‌ها اپرای سه‌پولی  است؛ نمایشی موزیکال که در سال ۱۹۲۸ با همکاری کورت وایل نوشته شد. این نمایش داستان مکی نایف، یک جنایتکار خوش‌لباس و پرنفوذ را روایت می‌کند که در جامعه‌ای پر از ریا، فساد و فقر آزادانه می‌گردد. آن‌چه نمایش را از دیگر آثار مشابه متمایز می‌کند، زبان طنزآمیز، ترانه‌های به‌یادماندنی و نگاه انتقادی‌اش به سرمایه‌داری است. ترانه معروف “Ballad of Mack the Knife” بعدها به یکی از مشهورترین قطعات موسیقی قرن بیستم تبدیل شد.

مادر شجاع و فرزندانش (Mother Courage and Her Children):

اثر مهم دیگر، مادر شجاع و فرزندانش است که در ۱۹۳۹ نوشته شد و یکی از صریح‌ترین بیانیه‌های ضدجنگ در تاریخ تئاتر به شمار می‌رود. داستان زنی است که در دوران جنگ سی‌ساله، با فروش کالا به سربازان گذران زندگی می‌کند و در نهایت، فرزندان خود را یکی‌یکی از دست می‌دهد. برشت با این اثر نشان می‌دهد که چگونه جنگ نه قهرمان می‌سازد و نه پیروز، بلکه تنها قربانی و بازمانده‌ای خاموش به جا می‌گذارد.

زندگی گالیله (Life of Galileo)

این اثر درگیری میان علم و قدرت را روایت می‌کند. در این نمایش، گالیله نماد دانایی است که زیر فشار کلیسا مجبور می‌شود دست از حقیقت بردارد. این نمایشنامه که در دوران مهاجرت برشت نوشته شد، واکنشی مستقیم به سرکوب حقیقت، سانسور، و مصالحه روشنفکران با قدرت است. گالیله در این روایت، شخصیتی پیچیده و متناقض است که هم تحسین می‌شود و هم مورد نقد قرار می‌گیرد.

نیک‌نفس سیچوان (The Good Person of Szechwan

نمایشنامه‌ای تمثیلی درباره خیر و شر در جهانی مملو از فقر و بی‌عدالتی‌ست. در این نمایش، زنی به نام شن ته تلاش می‌کند انسان خوبی باقی بماند، اما برای بقا مجبور می‌شود شخصیتی ساختگی و بی‌رحم به نام “شوئی تائه” را خلق کند. اثر، در قالب داستانی ساده و فانتزی، اخلاق فردی را در بستر روابط اجتماعی زیر سوال می‌برد و نشان می‌دهد که نیکی در نظام‌های فاسد چگونه غیرممکن می‌شود.

ترس و نکبت رایش سوم (Fear and Misery of the Third Reich)

مجموعه‌ای از صحنه‌های کوتاه است که چهره واقعی زندگی در آلمان نازی را نشان می‌دهد. این نمایش شامل بیش از ۲۵ صحنه کوتاه مستقل است که گاهی به‌صورت جداگانه هم اجرا می‌شوند و هر کدام نمونه‌ای از روان‌شناسی ترس در حکومت‌های توتالیتر را نشان می‌دهند. این اثر که در تبعید نوشته شد، با تمرکز بر رعب، نظارت، و خودسانسوری، نشان می‌دهد چگونه حکومت‌های توتالیتر حتی روابط انسانی را از درون فرو می‌پاشانند. نمایش، نمونه‌ای کامل از تئاتر سیاسی برشت است که بدون آنکه مستقیم شعار بدهد، تأثیری عمیق بر ذهن مخاطب می‌گذارد.

دایره گچی قفقازی (The Caucasian Chalk Circle) – ۱۹۴۴

یکی از زیباترین و پیچیده‌ترین نمایشنامه‌های برشت که ساختار داستان در داستان دارد. نمایش درباره زنی است که از یک کودک در زمان جنگ مراقبت می‌کند، اما بعد از پایان جنگ، مادر واقعی کودک بازمی‌گردد و ادعای مالکیت می‌کند. الهام‌گرفته از افسانه‌ای شرقی و با استفاده از یک آزمون اخلاقی (رسمی شبیه «حکم سلیمان») اجرا می‌شود. برشت در این نمایش، عدالت، مالکیت، مادری و مفهوم «حق» را به چالش می‌کشد.

آقای پونتیلا و نوکرش ماتی (Mr. Puntila and His Man Matti) – ۱۹۴۸

نمایشنامه‌ای طنزآمیز و طبقاتی درباره یک زمین‌دار دوشخصیتی: پونتیلا وقتی مست است مهربان و انسان‌دوست می‌شود، و وقتی هوشیار است، ظالم و طبقاتی. رابطه او با نوکرش ماتی نمادی از ساختار نابرابر جامعه است. برشت در این نمایش با ظرافت، تضادهای درونی انسان و نقاب‌های اجتماعی را نشان می‌دهد.

استثنا و قاعده (The Exception and the Rule) – ۱۹۳۰

نمایشنامه‌ای کوتاه و تمثیلی که در آن یک تاجر و راهنمایش برای رسیدن به نفت‌ در بیابان مسابقه می‌گذارند. در پایان، راهنما به اشتباه کشته می‌شود و دستگاه قضا حکم می‌دهد که تاجر “برحق” بوده است. این اثر نقدی صریح بر قانون در جامعه طبقاتی است و اغلب در فضای آموزشی و دانشگاهی اجرا می‌شود.

تجارت‌خانه ماهی شور (The Decision / The Measures Taken) – ۱۹۳۰

از مهم‌ترین نمایشنامه‌های سیاسی برشت، با زبانی خشن و انقلابی. چهار کمونیست داستانی را تعریف می‌کنند که طی آن مجبور می‌شوند یکی از یاران خود را برای حفظ ماموریت فدا کنند. این نمایش در قالبی شعری و به‌شدت جدلی نوشته شده و به بحث‌هایی درباره تعهد سیاسی، خشونت انقلابی و اخلاق جمعی دامن زده است.

محاکمه لوکولوس (The Trial of Lucullus) – ۱۹۴۰

نمایشنامه‌ای کوتاه که در آن ژنرال رومی مرده، لوکولوس، به دادگاه پس از مرگ احضار می‌شود تا درباره ارزش واقعی اعمالش قضاوت شود. موضوع اصلی، نقد جنگ‌طلبی، شهرت نظامی و این پرسش است که «چه چیزی باید به‌عنوان میراث انسانی باقی بماند؟»

لیست سایر نمایشنامه‌های برشت

  • بائل (Baal) – ۱۹۱۸
  • طبل‌ها در شب (Drums in the Night) – ۱۹۲۲
  • در جنگل شهرها (In the Jungle of Cities) – ۱۹۲۳
  • ادوارد دوم (Edward II) – ۱۹۲۴
  • انسان انسان است (Man Equals Man) – ۱۹۲۶
  • صعود و سقوط شهر ماهاگونی (The Rise and Fall of the City of Mahagonny) – ۱۹۳۰
  • ژاندارک سلاخ‌خانه‌ها (Saint Joan of the Stockyards) – ۱۹۳۲
  • مادر (The Mother) – ۱۹۳۲
  • صعود مقاومت‌پذیر آرتورو Ui (The Resistible Rise of Arturo Ui) – ۱۹۵۸
  • رؤیاهای سیمون ماشار (The Visions of Simone Machard) – ۱۹۵۷
  • شوایک در جنگ جهانی دوم (Schweyk in the Second World War) – ۱۹۵۷
  • روزهای کمون (The Days of the Commune) – ۱۹۵۶
  • آنتیگونِ سوفوکل (بازنویسی برشت) (The Antigone of Sophocles) – ۱۹۴۸
  • توراندوت یا کنگره سفیدکنندگان (Turandot or the Whitewasher’s Congress) – ۱۹۵۴
  • دن ژوان (Don Juan) – ۱۹۵۴
  • شیپورها و طبل‌ها (Trumpets and Drums) – ۱۹۵۵
برتولت برشت
منبع عکس: licra.org

اشعار و ترانه‌های برتولت برشت

هرچند برشت را بیشتر با نمایشنامه‌هایش می‌شناسند، اما اشعارش نیز بخش جدایی‌ناپذیر از هویت هنری اوست. شعرهای برشت اغلب لحنی ساده، بی‌پیرایه و بی‌واسطه دارند و در آن‌ها خبری از استعاره‌های پیچیده یا احساسات رومانتیک نیست. او در شعر نیز مانند تئاتر، به دنبال انتقال پیام، روشنگری و ساختن آگاهی بود. موضوعاتی چون جنگ، فقر، بی‌عدالتی، تبعید و سرکوب در اشعار او حضوری پررنگ دارند.

بسیاری از اشعار برشت به ترانه تبدیل شدند و با موسیقی کورت وایل ترکیب یافتند. از معروف‌ترین این ترانه‌ها می‌توان به «سرود نان» و «ترانه مکی چاقوکش» اشاره کرد. کورت وایل، آهنگساز آلمانی، درک درخشانی از زبان موسیقایی برشت داشت و همکاری آن‌ها ترکیبی بی‌نظیر از موسیقی و محتوای انتقادی خلق کرد. شعرهای برشت همچنان در کتاب‌های درسی آلمان تدریس می‌شوند و خوانندگان و آهنگسازان معاصر نیز بارها به آن‌ها رجوع کرده‌اند.

لیست کامل اشعار و ترانه های او:

  • کتاب دعا برای خانه (Hauspostille) – ۱۹۲۷
  • اشعار اسوندبورگ (Svendborger Gedichte) – ۱۹۳۹
  • سوگ‌سرودهای بوکو (Buckower Elegien) – ۱۹۵۳
  • سرود کودکان (Kinderhymne) – ۱۹۵۰
  • سرود همبستگی (Solidaritätslied) – ۱۹۳۱
  • سرود جبهه متحد (Einheitsfrontlied) – ۱۹۳۴
  • راه حل (Die Lösung) – ۱۹۵۳

داستان‌ها و رمان‌های برتولت برشت

  1. داستان‌های آقای کئونر (Stories of Mr. Keuner) – ۱۹۴۰
  2. رمان سه‌پولی (The Threepenny Novel) – ۱۹۳۴
  3. تجارت‌های آقای ژولیوس سزار (The Business Affairs of Mr. Julius Caesar) – ۱۹۵۷
  4. داستان‌هایی از تقویم (Tales from the Calendar) – ۱۹۴۹
  5. گفتگوهای پناهجویان (Refugee Conversations) – ۱۹۴۰

نوشته‌های نظری و مقالات

برشت به همان اندازه که نویسنده بود، نظریه‌پرداز هم بود. نوشته‌های نظری او، که اغلب در فاصله بین دهه ۱۹۳۰ تا زمان مرگش نوشته شدند، امروزه از منابع اصلی در مطالعات تئاتر به‌شمار می‌روند. او در مقالاتش با صراحت علیه تئاتر بورژوایی و سرگرم‌کننده می‌نویسد و از «تئاتر به‌مثابه ابزاری برای دگرگونی اجتماعی» دفاع می‌کند.

مجموعه مقالات او بعدها در کتابی با عنوان «نوشته‌هایی درباره تئاتر» گردآوری شد که شامل نظریه‌ها، نامه‌ها، سخنرانی‌ها و یادداشت‌های روزانه او درباره اجرای صحنه، کار با بازیگر، مفهوم فاصله‌گذاری، و مسئولیت اجتماعی هنرمند است. در این کتاب، برشت با زبانی دقیق اما روشن، خواننده را به تفکر درباره وظیفه تئاتر در زمانه مدرن دعوت می‌کند. آثار نظری او همچنان منبع اصلی آموزش تئاتر انتقادی در دانشگاه‌ها و مدارس هنر هستند.

از نوشته‌های نظری و مقالات برشت میتوان به لیست زیر اشاره کرد:

  • تئاتر مدرن همان تئاتر اپیک است (The Modern Theatre Is the Epic Theatre) – ۱۹۳۰
  • دعوای اپرای سه‌پولی (The Threepenny Lawsuit) – ۱۹۳۱
  • کتاب تغییرات (مِه‌تی) (The Book of Changes (Me-Ti)) – ۱۹۳۵–۱۹۳۹
  • صحنه‌ی خیابانی (The Street Scene) – ۱۹۳۸
  • عامه‌پسند و واقع‌گرایانه (The Popular and the Realistic) – ۱۹۳۸
  • شرح کوتاهی از تکنیکی نو در بازیگری (فاصله‌گذاری) (Short Description of a New Technique of Acting which Produces an Alienation Effect) – ۱۹۴۰
  • ارگانونی کوچک برای تئاتر (A Short Organum for the Theatre) – ۱۹۴۸
  • گفتگوهای خرید مس (دیالوگ‌های مسین) (The Messingkauf Dialogues) – ۱۹۶۳
برشت در مصاحبه
عکس از : dw.com

چطور برشت را عمیق‌تر بشناسیم؟ معرفی کتاب‌هایی که در این مسیر کمک می‌کنند

یکی از بهترین راه‌ها برای شناخت برشت، مطالعه‌ چند نمایشنامه کلیدی اوست. نمایشنامه‌های منتخب برشت مثل اپرای سه‌پولی، مادر شجاع و فرزندانش، زندگی گالیله، نیک‌نفس سیچوان و ترس و نکبت رایش سوم، هر کدام گوشه‌ای از دیدگاه‌های اجتماعی و نظریات اجرایی او را نشان می‌دهند. این نمایشنامه‌ها نه‌تنها از نظر ادبی و نمایشی قابل تأمل هستند، بلکه می‌توانند مدخلی باشند برای آشنایی با نظریه تئاتر اپیک، مفهوم فاصله‌گذاری و استفاده از روایت‌های غیرخطی. ترجمه‌های فارسی مختلفی از این آثار وجود دارد، اما توصیه می‌شود خواننده به سراغ ترجمه‌هایی برود که همراه با مقدمه یا یادداشت‌های تحلیلی‌اند، تا خواندن نمایشنامه با درک زمینه اجتماعی و تئوریک آن همراه باشد.

برای علاقه‌مندان به شعر، مطالعه‌ی مجموعه شعرهای برشت تجربه‌ای متفاوت و در عین حال آشنا با فضای فکری او خواهد بود. برشت در اشعارش همان دغدغه‌هایی را پی می‌گیرد که در نمایشنامه‌هایش دیده می‌شود: فقر، جنگ، مهاجرت، عدالت، اخلاق و مقاومت. لحن او در شعرها اغلب ساده، تند و کنایه‌آمیز است. مجموعه‌هایی مانند اشعار تبعید، اشعار جنگ یا اشعار آموزنده، نگاه تند و تیز او را نسبت به رخدادهای قرن بیستم به‌خوبی منعکس می‌کنند. این اشعار نه در پی احساسات‌گرایی‌اند و نه در تلاش برای زیبایی شاعرانه سنتی؛ بلکه زبانِ عمل‌اند، مثل تئاترش. بسیاری از شعرهای برشت بعدها با موسیقی اجرا شدند و امروز هم در آلبوم‌ها و اجراهای هنری مدرن بازخوانی می‌شوند.

برای کسی که می‌خواهد شناختی چندلایه از برشت پیدا کند، ترکیب این دو مسیر یعنی خواندن نمایشنامه‌ها و اشعار، به‌همراه رجوع به یادداشت‌ها و نوشته‌های نظری او، مسیر بسیار پربار و لذت‌بخشی خواهد بود.

برای خواندن نمایشنامه‌های برشت باید حتما متخصص بود؟

بسیاری از مخاطبان ممکن است تصور کنند آثار برشت به‌دلیل محتوای سیاسی یا ساختار تئاتری متفاوت، فقط برای متخصصان تئاتر یا دانشجویان ادبیات علوم انسانی قابل درک است. اما واقعیت این است که نمایشنامه‌های برشت در سطح روایت، اغلب ساده، شفاف و قابل فهم‌اند، به‌ویژه اگر مخاطب با چند نکته آشنا باشد.

برشت عمداً زبان پیچیده یا ادبیات متکلف به‌کار نمی‌برد. او حتی تأکید داشت که آثارش باید برای مردم عادی قابل درک باشد، چون هدفش ایجاد آگاهی اجتماعی بود، نه برانگیختن تحسین هنری نخبه‌گرایانه. موضوعاتی مثل فقر، جنگ، نابرابری، اخلاق، مسئولیت فردی در برابر قدرت—همه موضوعاتی‌اند که برای عموم مردم قابل لمس‌اند. با این حال، آن‌چه ممکن است برای خواننده غیرمتخصص کمی گیج‌کننده باشد، فرم اجرایی و ساختار روایی متفاوت آثار اوست، نه محتوای‌شان.

برای نمونه، گسست‌های روایی، روایت‌های غیرخطی، ورود راوی یا بازیگر به صحنه برای توضیح مستقیم، یا پایان‌هایی که قهرمانانش نه پیروز می‌شوند و نه “پاک‌سازی احساسی” در مخاطب ایجاد می‌کنند، ممکن است در نگاه اول عجیب به نظر برسند. اما همین ویژگی‌ها بخشی از زیبایی و منطق تئاتر اپیک‌اند.

بنابراین، اگر خواننده بداند که قرار نیست با داستانی احساس‌برانگیز و پرکشش روبه‌رو شود، بلکه با متنی مواجه است که می‌خواهد او را به فکر وادارد، آنگاه آثار برشت نه‌تنها قابل فهم، بلکه بسیار تأثیرگذار خواهند بود.

خواندن نمایشنامه‌های برشت را از کجا و چطور شروع کنیم؟

تئاتر برشت برخلاف بسیاری از نمایشنامه‌های کلاسیک، بر پایه احساس و هم‌ذات‌پنداری بنا نشده، بلکه در پی بیدار کردن ذهن و چالش‌برانگیختن مخاطب است. بنابراین، اگر اولین مواجهه‌تان با برشت را صرفاً از طریق یک متن خام نمایشنامه‌ای آغاز کنید، ممکن است با فضای سرد و تحلیل‌محور آن احساس بیگانگی کنید.

برای شروع، پیشنهاد می‌شود ابتدا با یکی از آثار معروف و نسبتاً ساده‌تر مثل اپرای سه‌پولی یا مادر شجاع و فرزندانش آغاز کنید. این نمایشنامه‌ها هم ساختار نمایشی آشنا دارند، هم پر از لحظات موسیقایی و طنز تلخ‌اند، و در عین حال، به خوبی در دل خود تکنیک فاصله‌گذاری را اجرا کرده‌اند. اگر به مسائل فلسفی علاقه‌مند باشید، زندگی گالیله انتخاب مناسبی‌ست چون هم از نظر محتوای علمی و اخلاقی غنی است و هم با پرسش‌های پیچیده درباره سازش، حقیقت و مسئولیت فردی در برابر قدرت سر و کار دارد.

بعد از خواندن یکی یا دو اثر، بهتر است سراغ نوشته‌های نظری خود برشت بروید. کتابی مثل «نوشته‌هایی درباره تئاتر» (Brecht on Theatre) که مجموعه‌ای از مقالات، یادداشت‌ها و گفت‌وگوهای او درباره تئاتر است، کمک می‌کند تا مفاهیمی مانند تئاتر اپیک و فاصله‌گذاری را دقیق‌تر درک کنید و بدانید او چرا و چگونه به تئاتر به‌مثابه ابزاری برای تغییر اجتماعی نگاه می‌کرد. همچنین، اگر به شعر علاقه‌مندید، مجموعه اشعار برشت می‌تواند مکمل خوبی باشد. چرا که زبانش ساده، صریح و نقد اجتماعی‌اش مستقیم است. این اشعار کمک می‌کنند با لحن و نوع نگاه برشت به جامعه، سیاست و انسان آشنا شوید.

میراث برشت و تأثیر او بر دنیای امروز

برشت نه‌فقط در زمانه‌ی خودش، بلکه دهه‌ها پس از مرگش نیز به‌عنوان یکی از متفکران و هنرمندان راه‌گشا شناخته می‌شود. بسیاری از جریان‌های هنری، به‌ویژه در قرن بیستم، بدون تأثیرپذیری از او قابل تصور نیستند. ایده‌هایش درباره تئاتر، روایت، نقش تماشاگر و مسئولیت هنرمند، همچنان الهام‌بخش نسل‌های تازه‌ای از نویسندگان، کارگردانان و منتقدان است.

تئاتر مدرن، چه در اروپا و چه در کشورهای در حال توسعه، بارها و بارها به نظریه‌های برشت بازگشته است. جریان‌هایی مثل تئاتر مستند، تئاتر مشارکتی، تئاتر فمینیستی و تئاتر سیاسی، همگی از تکنیک‌های فاصله‌گذاری، روایت چندلایه، شکستن دیوار چهارم و بازیگری تحلیلی بهره گرفته‌اند. کارگردانانی مثل پیتر بروک در انگلستان، آریانه منوشکین در فرانسه و آگوستو بوال در برزیل به‌صراحت از برشت تأثیر پذیرفته‌اند. حتی در ایران نیز کارگردانانی چون حمید سمندریان یا بهرام بیضایی در آثارشان نشانه‌هایی از تأثیر برشت را منعکس کرده‌اند، چه در فرم و چه در دغدغه‌های اجتماعی.

تأثیر برشت فقط به تئاتر محدود نماند. در سینما و تلویزیون نیز ردپای سبک اپیک دیده می‌شود. فیلم‌سازانی مثل ژان لوک گدار، راینر ورنر فاسبیندر، و لارس فون‌تریر در آثارشان از تکنیک‌هایی استفاده کرده‌اند که یادآور فاصله‌گذاری برشتی است: روایت‌های غیراحساسی، آگاهی‌بخشی مستقیم، قطع ناگهانی صحنه‌ها، یا حتی نگاه دوربین به تماشاگر. در سریال‌های تلویزیونی مدرن هم گاه شخصیت‌ها رو به دوربین صحبت می‌کنند یا فضای داستان را نقد می‌کنند—رفتاری که ریشه در فرم اجرایی تئاتر برشت دارد. حتی در ادبیات داستانی معاصر، نویسندگانی هستند که با روایت‌های اپیزودیک، شخصیت‌های تیپ‌وار و پایان‌های باز، از منطق داستان‌گویی برشتی پیروی می‌کنند.

ژان لوک گدار و تاثیرپذیری از آثار برشت
ژان لوک گدار؛ عکس از hollywoodreporter.com

در نهایت، جایگاه برشت در آموزش تئاتر دانشگاهی همچنان بسیار پررنگ و بنیادین است. در اکثر دانشکده‌های هنر و نمایش در جهان، نظریه تئاتر اپیک و نوشته‌های برشت در فهرست منابع اصلی قرار دارند. تمرین فاصله‌گذاری، تحلیل ساختار روایت اپیک، و اجرای نمایشنامه‌های برشت هنوز هم بخشی از تمرین‌های عملی و نظری دانشجویان تئاتر است. حتی در رشته‌های علوم انسانی، فلسفه و مطالعات فرهنگی نیز آثار او به‌عنوان نمونه‌ای از کنش فکری و هنری سیاسی مورد بررسی قرار می‌گیرد.

برشت، بیش از آن‌که صرفاً نمایشنامه‌نویس باشد، اندیشمندی بود که با استفاده از ابزار تئاتر، به ما یاد داد چگونه نگاه کنیم، تحلیل کنیم و سکوت نکنیم. هنرش نه پایان دارد و نه تاریخ مصرف؛ چون تا وقتی بی‌عدالتی هست، برشت حرفی برای گفتن دارد.

***

نظرتان درباره این مقاله و یا آثار برتولت برشت را با ما در همین صفحه درمیان بگذارید. کدام یک از آثار برتولت برشت را مطالعه کرده‌اید؟

به اشتراک بگذارید :

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Advertisement