هنری کارتیه برسون، هنرمند و عکاس فرانسوی که به عکاسی با شیوه منحصر به فردش، یعنی لحظه قطعی شهرت دارد، یکی از معروفترین عکسهای مستند خود را در دهه چهل میلادی با عنوان جویندگان طلا در چین گرفت. متن پیشرو روایت کوتاهی از چگونگی ثبت این اثر در تاریخ است:
جویندگان طلا، شانگهای، دسامبر ۱۹۴۸. «مقابل بانک باند، صفی وحشتناک شکل گرفته بود. دهها نفر در ازدحام و شلوغیها جان سپردند. کومینتانگ تصمیم گرفته بود که به هر نفر ۴۰ گرم از ذخایر طلا را بازگرداند. مردم بیش از ۲۴ ساعت منتظر میماندند تا بتوانند اسکناسهایشان را تعویض کنند. پلیس با استفاده از تجهیزات مختلف و نیروهای کمکی، با ملایمت و بدون خشونت نظم را برقرار میکرد». هنری کارتیه برسون، از چین به جاهای دیگر، ۱۹۵۴
… در سال ۱۹۴۷، موسسان آژانس عکس مگنوم، مسئولیت پوشش خبری بخشهای جغرافیایی مختلف را تقسیمبندی کردند. برسون عهدهدار آسیا شد، راجر به آفریقا و خاورمیانه رفت، سیمور بخش جنوبی اروپا و وندیور ایالات متحده را پوشش داد. کاپا نیز عکاس آماده باش بود تا برای مناطقی که اخبار روز داشتند، به شکل سیار جابهجا شود.
انتخاب برسون برای رفتن به آسیا، به دلیل ملیت اندونزیایی همسرش راتنا، خیلی هم بیراه نبود. راتنا متولد جاکارتا و از خانوادهای مسلمان بود که میتوانست به هانری در درک و فهم برخی از مفاهیم فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در آنچه میدید و عکاسی میکرد کمک بسیاری کند و از این حیث ارزش فوقالعادهای برایش داشت.
برسون و همسرش اواخر سال ۱۹۴۷، کمی پس از اعلام استقلال هندوستان (درست زمانی که جدایی هند از پاکستان، تنشهای قومی را تشدید کرده بود) به بمبئی رفتند و توانستند در ۳۰ ژانویه ۱۹۴۸ اجازه ملاقات با گاندی را بگیرند.
برسون بارها این خاطره را نقل کرده که گاندی هنگام تورق کاتالوگ عکسهای او، بر روی پرتره پاول کلودل نزدیک به یک نعشکش، مکثی کرد و پس از سوال درباره معنی و مفهوم عکس با صدای بلند گفت: «مرگ، مرگ، مرگ!».
کمتر از یک ساعت پس از آن دیدار، یک هندو افراطی گاندی را ترور کرد.
او در روزهای پس از این حادثه نیز به پوشش خبری مراسم خاکسپاری پرداخت. همکاران دیگر وی همچون مارگارت بورک-وایت هم در آنجا حضور داشتند. برسون با روشی کاملا سنجیده و اندیشمندانه در ساخت و پرداخت گزارشش در توالی سیال لحظات مهم، تمامی مراحل مراسم از لحظه سوزاندن جسد تا لحظه پخش کردن خاکستر در رود گنگ را ثبت کرد. برسون بر خلاف گزارشش از تاجگذاری جورج ششم در سال ۱۹۳۷ (که در آن دوربین را به سمت مشایعتکنندگان سلطنتی برای عکاسی از نگاههای توده مردم برگردانده بود) این بار در مراسم خاکسپاری گاندی، قلب حادثه را ثبت کرد. از آن پس او دیگر نه یک عکاس سوررئال، بلکه عکاسی خبری بود که نیاز مخاطبان را برای دریافت اخبار و اطلاعات در نظر میگرفت.
روزنامههای بزرگ بینالمللی که متوجه شده بودند که او در آن لحظه در هندوستان است، بر سر حق انحصاری گزارش مصورش دعوا و بگو مگو داشتند.
کارتیه برسون اواخر دهه ۴۰ در هند و مجمع الجزایر مالایی (که بیش از یک سال در آنجا ساکن بود)، کشمیر و پنجاب، جاوه و سیلان عکاسی کرد. در جزیره بالی نیز رقصهای آیینی را ثبت کرد. با وجود آنکه او از چند ماه پیش در از آن در بیرمانی بود، مجله لایف از او خواست تا به چین برود. در جنگ داخلیای که از سه سال پیش از آن به اوج خود رسیده بود، ارتش چانگ کاچک داشت سرزمینهای خود را به نیروهای مائو تسه تونگ واگذار میکرد. برسون اواخر دهه ۴۰ به پکن رسید و با دقت و وسواس تمام سقوط امپراطوری چین و سرآغاز دوران کمونیستی را ثبت کرد.
او همه جا حضور داشت: پکن، هنگ کنگ، شانگهای و نانکین. در نانکین از آخرین نشست پارلمان ملی گراها عکاسی کرد، برروی رودخانه یانگ تسه کیانگ سیل گروههای کمونیستی را همراهی نمود و در شانگهای شاهد عزیمت اروپاییان از چین بود.
در دسامبر ۱۹۴۸، زمانی که مردم به سبب تورم روزافزون، قصد بازپس گیری طلاهایشان از بانکها را داشتند، عکسی با عنوان «جویندگان طلا» گرفت که مشهورترین تصویر این دوران اوست. در حقیقت او با آگاهی از وخامت اوضاع گوشه چشمی نیز به اسم فیلم چارلی چاپلین (The Gold Rush, 1925) داشته است. در این ازدحام غیر قابل کنترل، افرادی نیز جان خود را از دست دادند. این عکسهای مستند به سبب قوت و تاثیری که داشتند، در ۲۹ مارس ۱۹۴۹ در اولین شماره مجله نوظهور پاری ماچ به چاپ رسیدند. به لطف همکاری اعضا مگنوم، این تصاویر دوباره در چند هفتهنامه بینالمللی دیگر نیز تجدید چاپ شد.
کارتیه برسون در طول سالهای ابتدایی اقامتش در آسیا، زمانی که خود را کاملا وقف خبرنگاری کرده بود، پیوسته بر دانستههایش میافزود و به تدریج در حال تبدیل شدن به یک عکاس خبری حرفهای تمام عیار بود …
به نقل از کتاب «تیر عکاسانه، زندگی و آثار کارتیه برسون»
نوشته کلمان شرو
ترجمه بهاره احمدی
انتشارات حرفه هنرمند