نقد فیلم لالالند (Lala Land)؛ جادوی عشق، رؤیا و موسیقی در یک قاب!

اما استون و رایان گاسلینگ در لالالند ساخته‌ی دیمین شزل، کارگردان «ویپلش»، شگفتی می‌آفرینند و ما را به عصرِ طلاییِ عاشقانه‌های هالیوود می‌برند. این بار به سراغ نقد فیلم لالالند رفتیم تا نگاهی به این شاهکار موزیکال بیندازیم.

جدول محتوا نمایش
فیلم لالالند

فیلم‌های موزیکال قابلیت این را دارند که آدم را به شخصیتی عاشق‌پیشه تبدیل کنند! آن‌ها به ما می‌آموزند که گاهی احساسات آن‌قدر قدرتمند هستند که نمی‌توان آن‌ها را تنها با کلمات بیان کرد. اینجاست که موسیقی واردِ میدان می‌شود. گاه عشق آنچنان آتشین است که ناگزیرید پای بکوبید و تکان بخورید. شخصیت‌های موزیکال نه‌تنها عشق را متفاوت از فیلم‌های سنتی درک می‌کنند، بلکه این درک را به هنر تبدیل می‌نمایند؛ هنرِ رقصیدن، هنرِ آواز، هنرِ فراتر رفتن از کلماتِ روزمره و و تبدیلِ آن به چیزی بزرگتر، ناب‌تر و نزدیکتر به عشقِ واقعی.

روزگاری، استفان الیوت، فیلم‌ساز استرالیایی، به شوخی گفته بود که فیلم «ماجراهای پریسیلا، ملکه‌ی صحرا» را ساخته تا فیلمهای موزیکال را از گوری که «زانادو» برایشان کنده بود، بیرون بیاورد. اما باوجود آنکه خیلی‌ها مرگِ این ژانر را اعلام کرده بودند، موزیکال‌ها هیچ‌وقت به طورِ کامل محو نشدند، چنانکه هنوز هم یکی از ستون‌های اصلی صنعت سینما در مناطقِ شاخصی همچون هند هستند و در سراسر جهان نیز گهگاه شکوفا می‌شوند. در سال ۲۰۰۸، فیلم «ماما میا!» اثر فیلیدا لوید، با اقتباس از آهنگ‌های گروهِ موسیقیِ «آبا»، به موفقیتی بی‌نظیر در بریتانیا دست یافت (و مسیر را برای آثاری چون «آفتاب در لِیث» هموار کرد)، و در همین حال، اقتباس‌هایی که از روی سِن به سینما می‌آیند، مانند «شیکاگو» و «بینوایان»، بارها دل رأی‌دهندگان اسکار را در آمریکا به دست آورده‌اند.

سینمای قرن بیست‌ویکم تقریباً هرچه موزیکال در چنته داشته را در همان اوایلِ این قرن به ما پیشکش کرده است: از «مولن روژ» اثر باز لورمن و «رقصنده در تاریکی» به کارگردانی لارس فون تریه بگیرید تا «خوشبختی کاتاکوری‌ها» از تاکاشی میکه، تا سه‌گانه‌ی موسیقی‌محور جان کارنی، یعنی «یک‌بار»، «دوباره شروع کن» و «خیابان آواز». در کنارِ این آثار، سینمایی‌هایی نظیرِ «اسپری مو»، «دبیرستان موزیکال»، «یخ‌زده» و «موانا» نیز همچنان بینندگان جوان را پای جادوی دیرینه‌ی فیلمهای موزیکال نشانده‌اند.

سینما بعد از دورانِ طلاییِ جینجر راجرز و فرد آستر، فیلمِ موزیکال زیاد داشته، اما معدودی از آن‌ها توانسته‌اند آن حسِ مطلوب و سحرآمیز را که شخصیت‌ها با بدن‌شان بیش از زبان‌شان، با هم ارتباط برقرار می‌کنند، دوباره احیا کند. فیلم «لالا لند» ساخته‌ی دیمین شزل یکی از آن‌هاست.

یکی از ده‌ها نکته‌ی تحسین‌برانگیز درموردِ این فیلم، انرژی و زمانِ قابلِ توجهی است که صرفِ حرکات و موسیقیِ آن شده است. فیلم‌های موزیکالِ مدرن که غالباً هم مبتنی بر نمایش‌های خیابانی هستند، بیشتر بر ترانه‌هایی متمرکز می‌شوند که در خدمتِ داستانِ فیلم باشند. ولی در نگاهِ شزل، طراحیِ حرکات موزون هم اهمیتِ بسزایی دارد و آوای بی‌کلامِ پیانو، قدرتش بیش از ترانه است. این فیلم زیبا درباره‌ی عشق و رویاست و اینکه این‌دو چطور بر یکدیگر تأثیر می‌گذارند. دنیا پر از آدم‌های رؤیاپرداز است، و گاه تحققِ این رؤیا در گروِ رسیدن به شخصِ مورد‌علاقه‌‌تان است.

رایان گاسلینگ و اما استون

پایکوبیِ عشق در خیابان‌های لس‌آنجلس

فیلم با یک وعده‌ی فریبنده‌ آغاز می‌شود: یک اجرای گروهی بزرگ مشتمل بر طیفِ وسیعی از آدم‌ها که در ادامه‌ی فیلم کمتر نظیرش را خواهیم دید. در ترافیک وحشتناک لس‌آنجلس، راننده‌ها همه با هم از ماشین بیرون می‌زنند و شروع به خواندن ترانه‌ای به نام «Another Day of Sun» می‌کنند؛ ترانه‌ای درباره‌ی روزنه‌های امیدی که با هر طلوعِ خورشید در دلِ این هنرمندانِ جویای نام روشن می‌شود. آنگاه همگی شروع می‌کنند به رقصیدن روی آزادراه. از همان لحظه می‌توان به کارگردانی و رقص‌گردانیِ متفاوتِ شزل پی برد. او در اینجا و در تمام طول فیلم از برداشت‌های طولانی و بدون کات استفاده می‌کند، و شما نه‌تنها حرکات رقص را می‌بینید، بلکه کل بدن رقصنده را هنگام اجرا در کادر مشاهده می‌کنید.

پس از این پیش‌درآمد، با دو تن از این هنرمندانِ رؤیاپرداز آشنا می‌شویم: سباستین، پیانیستی که رایان گاسلینگ نقش او را بازی می‌کند، و میا، بازیگری که اما استون آن را به تصویر می‌کشد. این دو نیز مانندِ سایرِ شخصیت‌های فیلم‌های موزیکال، چندین شروعِ اشتباه داشته‌اند و در صحنه‌های ابتدایی، یکدیگر را به‌خاطر اشتباهاتشان دست می‌اندازند. اما ما می‌دانیم مقصد کجاست، و جذابیتِ گاسلینگ و استون ما را مشتاق می‌کند تا در ادامه‌ی فیلم، آن دو را در کنارِ یکدیگر ببینیم.

نگاهی به بهترین فیلم‌های رایان گاسلینگ و زندگی هنری‌اش!

اولین صحنه‌ی مهم و به‌یادماندنی فیلم، قدم زدن طولانی سباستین و میا در غروب هالیوود هیلز است. این دو شخصیت در این مسیر، به شباهت‌هایشان پی می‌برند. میا از آزمون‌های بی‌ثمر بازیگری و اینکه تهیه‌کننده‌ها حتی به خود زحمت نمی‌دهند نگاهشان را از روی گوشی به او برگردانند، خسته شده است. از طرفی، سباستین تمامِ هم‌وغم و آرزویش این است که به جای اینکه هنرِ گرانبهایش را به عابران و گردشگران بفروشد، باشگاهِ جازِ خودش را راه‌اندازی کند. آن‌ها به وضوح از همان ابتدا کششی خاص نسبت به یکدیگر حس می‌کنند. حتی وقتی در ترانه‌هایشان از این می‌خوانند که با یکدیگر زوجِ واقعی نیستند و این شب زیبا را به‌خاطر نبودن با شریک حقیقی‌شان هدر داده‌اند، بدن‌هایشان داستان دیگری می‌گوید؛ داستانی خارق‌العاده که با رقصی خارق‌العاده‌تر همراه است. اگرچه گاسلینگ و استون خواننده یا رقصنده‌ی حرفه‌ای نیستند، اما چنان با حس و تعهد، تک‌تکِ حرکات‌شان را اجرا می‌کنند که این مسأله از چشممان پنهان می‌ماند. اجرای آن‌دو روان، مشتاقانه و مسحورکننده است و ما می‌بینیم‌شان که از رهگذرِ رقصیدن، به یکدیگر دل می‌بازند.

la la land

بدون شک، حضور پرجاذبه‌ی گاسلینگ و استون یاد و خاطره‌ی بسیاری از فیلم‌های موزیکالِ کلاسیک را در ما زنده می‌کند. گاسلینگ کاریزماتیک و باوقار است و استون، زیرک و زیبا. این دو به معنای واقعیِ کلمه، «ستارگانِ سینما» هستند، عبارتی که امروزه شاید کمی از معنای اصلی خود فاصله گرفته باشد. علاوه بر این، وقتی فیلم‌نامه‌ی «لالالند» از آن‌ها احساسِ عمیق‌تر و بیشتری طلب می‌کند، آن‌ها به خوبی پاسخ می‌دهند و شخصیت‌هایی به تصویر می‌کشند که حتی بدون موسیقی نیز داستان فیلم را مؤثر و دلنشین می‌سازند.

این فیلم درباره‌ی اشتیاق هنری و سرگذشتِ انحراف از مسیرِ‌ رؤیاهایمان است. ما گاهی به یک نفر دیگر نیاز داریم تا ما را دوباره به ریل بازگرداند. گاسلینگ و استون این شخصیت‌ها را به‌خوبی درک می‌کنند؛ در حرکاتشان ظرافت و در احساساتشان عمق خاصی دیده می‌شود. از نظر بسیاری از منتقدان سینما، اما استون در این فیلم بهترین بازی دوران حرفه‌ای خود را ارائه داده است.

گذشته از این، «لالا لند» ادای احترامی است به جاذبه‌های سینمای کلاسیک هالیوود. در طول فیلم، این زوج به تماشای فیلمِ «شورش بی‌دلیل» می‌روند (که هنوز صحنه‌ی پایانی‌اش یکی از ماندگارترین‌هاست)، ضمنِ اینکه از فیلم‌هایی مانند «کازابلانکا» و «کودک دردسرساز» نیز در فیلم نام برده می‌شود. ده‌ها فیلم در همین هالیوود ساخته شده‌اند که تلاش دارند با القای این دیدگاهِ بدبینانه که هالیوود مثلِ یک آدامس شما را می‌جود و به بیرون تف می‌کند، خود را مطرح کنند. حال آنکه شزل، با دیدگاهِ منحصربه‌فردِ خود در این زمینه، به موزیکال‌هایی مانند «آواز در باران» و «چترهای شربورگ» ادای احترام می‌کند، بدون اینکه مستقیماً آن‌ها را تقلید نماید.

‌جادوی موسیقی در لالالند؛ وقتی نت‌ها داستان عشق را روایت می‌کنند

موسیقی فیلم «لالالند»، ساخته جاستین هورویتز، یکی از زیباترین و به‌یادماندنی‌ترین موسیقی‌های متن سینمای معاصر است که به شکلی خیره‌کننده در دل روایت جای گرفته است. آهنگ‌هایی مانند «City of Stars» و «Audition (The Fools Who Dream)» با اجرای احساسی و ظریف اما استون و رایان گاسلینگ، نه تنها عمق عاطفی داستان را تقویت می‌کنند، بلکه به‌صورت مستقل نیز در خاطره‌ها ماندگار شده‌اند. تلفیق ماهرانه‌ی جاز کلاسیک و موسیقی عاشقانه، فضایی نوستالژیک و دلنشین به فیلم داده و حس شیرین و تلخی را به مخاطب منتقل می‌کند که تا مدت‌ها بعد از پایان فیلم، ذهن را درگیر خود نگه می‌دارد.

city of stars

نکته‌ای جالب درباره فیلم «لالالند» این است که رایان گاسلینگ برای ایفای نقش «سباستین»، بیش از سه ماه روزانه حدود دو ساعت تمرین پیانو کرد تا بتواند تمام قطعات موسیقی را شخصاً اجرا کند و به هیچ بدل یا تدوین خاصی برای دست‌هایش نیاز نباشد. همچنین، فیلم‌برداریِ افتتاحیه‌ی مشهور فیلم که روی یک بزرگراه شلوغ لس‌آنجلس صورت گرفته، طی دو روز انجام شد و شامل بیش از ۱۰۰ رقصنده و ده‌ها اتومبیل بود. نکته‌ی دیگر اینکه اما استون در ترانه‌ی احساسی «Audition» عمداً بدون تمرین زیاد و تنها در یک برداشت ضبط شد تا احساسات خالص و واقعیِ شخصیت او به بهترین شکل ممکن به تصویر کشیده شود؛ چیزی که در نهایت به تأثیرگذاری عمیق این ترانه کمک بسیاری کرد.

یکی از نقاط قوت برجسته در موسیقی لالالند، استفاده‌ی استادانه از سازهای مختلف برای ایجاد ریتم و فضایی پویاست که صحنه‌های رقص و حرکات موزون بازیگران را تکمیل می‌کند. قطعاتی همچون «Another Day of Sun» با انرژی فراوان و «Mia & Sebastian’s Theme» با ملودی آرام و عاشقانه‌ی پیانو، نشان‌دهنده توانایی بی‌نظیر جاستین هورویتز در روایت احساسی داستان با نت‌های موسیقی است. به همین دلیل موسیقی لالالند توانست در جشنواره‌ها و مراسم‌های معتبر جهانی تحسین منتقدان را جلب کرده و چندین جایزه معتبر از جمله جایزه اسکار بهترین موسیقی متن و بهترین ترانه را برای سازندگانش به ارمغان بیاورد.

لالالند از نگاه گاردین؛ بازگشتی شکوهمند به جادوی موزیکال‌های کلاسیک

همانطور که پیشتر گفته شد، دیمین شزل پس از موفقیت فیلمِ قبلی‌اش به سراغِ «لالا لند» رفته، فیلمی که با جسارت تمام توانست جوایزِ گلدن‌گلوب و اسکار را درو کند. این ساخته‌ی موزیکال، دومین تجربه‌ی شزل در این ژانر  است (تجربه‌ی نخستش «گای و مدلین روی نیمکتی در پارک» نام داشت که محصولِ ۲۰۰۹ بود) و از زمان اولین اکرانش در ونیز، معروف شد به اینکه برای ژانر موزیکال همان کاری را کرده که فیلم «آرتیست» برای فیلم‌های صامت انجام داد؛ هردو از ساخته‌های مدرن هستند و ادای دین و احترام به ژانرهایی محسوب می‌شوند که روزگاری سرآمدِ سینما بودند.

«لالا لند» چه با آن شروعِ جسورانه‌ی خود تحتِ‌ عنوانِ «ارائه‌شده در سینمااسکوپ»، و چه با کلاهی که به احترامِ «آواز در باران» از سر برمی‌دارد و چه با ارجاعات آشکارش به «کازابلانکا»، ما را دعوت می‌کند تا بازگشتِ شکوهِ ازدست‌رفته‌ی یک عصرِ طلایی را به شادمانی بنشینیم. با این حال، با وجود تمام شادابی و جذابیتش، این فیلم بیشتر از اینکه مدعیِ تولد دوباره‌ی ژانر موزیکال باشد، تأییدیه‌ای تحسین‌برانگیز بر پیوندِ همیشگیِ روابطِ عاشقانه با رقص و آواز است؛ همان کاری که «ماجراهای پریسیلا» در گذشته انجام داده بود.

لوکیشن‌های «لالا لند» ترکیبی از موقعیت‌های خیابانیِ «نفس بریده» اثر جیم مک‌براید و شبانه‌های مرموزِ دیوید لینچ هستند.  فیلم با سکانسی به سبک «چترهای شربورگ» آغاز می‌شود؛ بزرگراهی مملو از ترافیک، جایی که جمعیتی متشکل از ملیت‌ها و نژادهای گوناگون از اهالی لس‌آنجلس، از خودروهایشان پیاده می‌شوند و روی سقف‌ها و کاپوت‌ها می‌رقصند، گویی از خویشاوندانِ شخصیت‌های فیلمِ «شهرت» هستند. میا (اما استون)، بازیگری که در آرزوی موفقیت است، و سباستین از علاقه‌مندانِ موسیقیِ جاز، در میان این شلوغی‌ها گرفتار شده‌اند. بوق‌های ممتد سباستین تمرکز میا را، که در حال مرور دیالوگ‌های آزمون بازیگری است، بر هم می‌زند. میا در کافی‌شاپی در یک استودیو کار می‌کند. سباستین اما به دلیل خارج شدن از مرزهای موسیقایی در یکی از پیانونوازی‌هایش، از گروهِ‌ خود اخراج شده است.

میا و سباستین

در یک شبِ رؤیایی، این دو در زیر نور مصنوعی ماه می‌رقصند و آواز می‌خوانند:

«تو مناسب من نیستی… هرگز عاشقت نخواهم شد».

اما خیلی زود، سباستین میا را به تماشای «شورش بی‌دلیل» به سینمای ریالتو می‌برد، و میا به او می‌آموزد که به رؤیاهایش وفادار بماند. این دو عاشق جوان در آوازشان از ستارگان می‌پرسند:

«ای شهر ستارگان، آیا فقط برای من می‌درخشی؟»

اما طولی نمی‌کشد که هردو به شغلِ موردِعلاقه‌‌شان می‌رسند؛ در نتیجه‌ی آن، جیب‌هایشان پر می‌شود، اما قلب‌هایشان خیر…

لالالند و انتخاب‌های تحسین برانگیز دیمین شزل

دیمین شزل با استفاده از برداشت‌های بلند و پیوسته، به‌ویژه در صحنه‌های موزیکال، بر آکروبات‌های بصری فیلم «ویپلش» می‌افزاید. دوربین لینوس سندگرن با حرکاتی نفس‌گیر در میان بازیگران می‌چرخد، بالا می‌رود و سقوط می‌کند. گاه به نظر می‌رسد که «لالالند» حلقه‌ی مفقوده‌ای است که میان حس نوستالژیک فیلمِ موزیکالِ‌ «همه‌ می‌گویند دوستت دارم» ساخته‌ی وودی آلن، و حال‌وهوای آینده‌نگرانه‌ی فیلم علمی-تخیلی «جاذبه» اثرِ آلفونسو کوارون پل می‌زند؛ به‌ویژه در سکانس خیالی و مسحورکننده‌ی رصدخانه‌ی گریفیت. رنگ‌ها در این فیلم سمفونی‌ای از قرمزِ سیر، سبزِ دل‌فریب، آبی‌ِ زیبا و زردِ دلپذیر را رقم زده اند.

لالالند

شزل در ساختِ این فیلم تحت تأثیر آثاری چون درام سنگالی «توکی بوکی» ساخته‌ی جبریل دیوپ مامبتی و «کار نیکو» ساخته‌ی کارگردان فرانسوی کلر دنی و نیز آثارِ موزیکالِ هالیوودی نظیر «سامر استاک» و «واگن دسته‌ موزیک» بوده است. او در مصاحبه‌ای گفته که می‌خواسته فیلمی بسازد که علاوه بر برخورداری از جذابیت‌های سحرآمیز فیلم‌های موزیکال، با ضرباهنگ و بافتِ زندگیِ واقعی نیز هماهنگ باشد. در این مسیر، بازی بی‌نقص اما استون (به‌ویژه در سکانسی که او دیالوگ‌های داخلِ ترافیک را مرور می‌کند و اجرایی محشر در حدِ مارلون براندو ارائه می‌دهد) و رایان گاسلینگ (که از زمانی که در شبکه‌ی دیزنی بازی می‌کرد مهارت‌های رقصیدنش را به یادگار دارد) به او کمک می‌کنند. ماندی‌ مور با طراحیِ بی‌نظیرش در حرکاتِ موزون، آن‌دو را به بهترین شکلِ ممکن به پیش می‌برد (البته یادمان باشد که آن‌ها بهرحال فرد و جینجر نیستند) و در کنارِ آن، موسیقی جاستین هورویتز و ترانه‌های بنج پاسک و جاستین پل نیز خوش می‌درخشند.

شزل در انتخابِ ملودی شجاعت به خرج داده و آهنگ‌هایی را برگزیده که دلچسب و درعینِ‌حال غم‌آلود باشند که این امر، یادآورِ پایانِ‌ خوش اما اندوه‌بارِ فیلمِ «نیویورک، نیویورک» اثرِ اسکورسیزی است. این اتفاق لذتِ تماشای «لالا لند» را دوچندان می‌کند. کوتاه‌سخن آنکه «لالا لند» جذابیتی بی‌زمان و حسی جسورانه و ماجراجویانه دارد؛ درست مثلِ خودِ ژانرِ موزیکال. آفرین به سازندگانش!

جوایز و افتخاراتی که در جشنواره‌های مختلف کسب شد

لالالند یکی از موفق‌ترین آثار سینمایی در زمینه جوایز بین‌المللی محسوب می‌شود. اتمالا برایتن جالب باشد که بدانید این فیلم در مجموع بیش از ۱۱۲ جایزه از جشنواره‌ها و نهادهای معتبر جهانی کسب کرده است؛ عددی که به راحتی برای هر فیلمی به دست نمی‌آید! در ادامه فهرستی از مهم‌ترین جوایز و افتخارات این فیلم را آماده کرده‌ایم:​

جوایز اسکار (Academy Awards – ۲۰۱۷)

«La La Land» با ۱۴ نامزدی، رکورد بیشترین نامزدی را تاریخ اسکار در کنار فیلم‌های «Titanic» و «All About Eve» به‌دست آورد و موفق به کسب ۶ جایزه شد:

  • بهترین کارگردانی – دیمین شزل (جوان‌ترین برنده این بخش در تاریخ اسکار)
  • بهترین بازیگر زن – اما استون
  • بهترین فیلم‌برداری – لینوس ساندگرن
  • بهترین موسیقی متن – جاستین هورویتز
  • بهترین ترانهٔ اورجینال – «City of Stars»
  • بهترین طراحی صحنه – دیوید واسکو و سندی رینولدز-واسکو

جوایز گلدن گلوب (Golden Globe Awards – ۲۰۱۷)

این فیلم با کسب ۷ جایزه از ۷ نامزدی، رکورد بیشترین جوایز گلدن گلوب برای یک فیلم را ثبت کرد:

  • بهترین فیلم موزیکال یا کمدی
  • بهترین کارگردانی – دیمین شزل
  • بهترین بازیگر مرد – رایان گاسلینگ
  • بهترین بازیگر زن – اما استون
  • بهترین فیلمنامه – دیمین شزل
  • بهترین موسیقی متن – جاستین هورویتز
  • بهترین ترانهٔ اورجینال – «City of Stars»

جوایز بفتا (BAFTA Awards – ۲۰۱۷)

لالالند در جوایز بفتا ۱۱ نامزدی داشت و ۵ جایزه را از آن خود کرد:​

  • بهترین فیلم
  • بهترین کارگردانی – دیمین شزل
  • بهترین بازیگر زن – اما استون
  • بهترین فیلم‌برداری – لینوس ساندگرن
  • بهترین موسیقی متن – جاستین هورویتز

جوایز گرمی (Grammy Awards – ۲۰۱۸)

  • بهترین موسیقی متن برای رسانه‌های تصویری
  • بهترین ترانهٔ اورجینال برای رسانه‌های تصویری – «City of Stars»
میا و سباستین

بینندگان چه می‌گویند؟

فیلم «La La Land» به کارگردانی دیمین شزل، از زمان اکران خود با واکنش‌های گسترده‌ای از سوی تماشاگران و منتقدان مواجه شده است. در ادامه، ۱۰ مورد از پرتکرارترین نظرات بینندگان در باب نقد فیلم لالالند که در وبسایت‌هایی مانند Rotten Tomamoes منتشر شده است را برایتان گردآوری کرده‌ایم:

۱. ستایش از موسیقی و آهنگسازی

بسیاری از تماشاگران موسیقی متن فیلم، به‌ویژه قطعاتی مانند «City of Stars» و «Audition (The Fools Who Dream)» را تحسین کرده‌اند. این قطعات به‌عنوان بخش‌های برجسته‌ای از فیلم شناخته می‌شوند و نقش مهمی در انتقال احساسات داستان دارند.

۲. اجرای درخشان اما محدودیت‌های فنی بازیگران

اگرچه بازی‌های رایان گاسلینگ و اما استون به‌ویژه در انتقال احساسات و شیمی بین شخصیت‌ها مورد تحسین قرار گرفته‌اند، برخی تماشاگران معتقدند که مهارت‌های آوازخوانی و رقص آن‌ها به سطح حرفه‌ای نرسیده است.​

۳. پایان‌بندی تلخ و واقع‌گرایانه

پایان غیرکلیشه‌ای و واقع‌گرایانه فیلم، که برخلاف انتظارهای معمول در ژانر موزیکال است، باعث شده تا بسیاری از بینندگان آن را به‌عنوان یکی از نقاط قوت فیلم بدانند.​

۴. تجلیل از سبک بصری و فیلم‌برداری

فیلم‌برداری رنگارنگ و استفاده خلاقانه از نور و رنگ‌ها، به‌ویژه در صحنه‌های موزیکال، مورد توجه بسیاری قرار گرفته است. این سبک بصری به ایجاد فضای رؤیایی و نوستالژیک فیلم کمک کرده است.​

۵. بازآفرینی ژانر موزیکال کلاسیک

«La La Land» به‌عنوان ادای دینی به موزیکال‌های کلاسیک هالیوود شناخته می‌شود. بسیاری از تماشاگران از این بازآفرینی نوستالژیک استقبال کرده‌اند.​

۶. انتقاد از کمبود تنوع نژادی

برخی از بینندگان و منتقدان به کمبود تنوع نژادی در فیلم اشاره کرده‌اند، به‌ویژه در زمینه موسیقی جاز که ریشه‌های عمیقی در فرهنگ آفریقایی-آمریکایی دارد.​

۷. نظرهای متفاوت درباره آهنگ‌ها

در حالی که برخی از تماشاگران موسیقی فیلم را به‌یادماندنی می‌دانند، برخی دیگر معتقدند که آهنگ‌ها پس از تماشای فیلم در ذهن باقی نمی‌مانند و تأثیرگذاری لازم را ندارند.​

۸. روایت عاشقانه و واقع‌گرایانه

روایت عاشقانه فیلم، که به چالش‌های واقعی در روابط و تعقیب رؤیاها می‌پردازد، باعث شده تا بسیاری از بینندگان با داستان ارتباط برقرار کنند و آن را بازتابی از تجربیات شخصی خود بدانند.​

۹. تأثیر احساسی قوی

بسیاری از تماشاگران از تأثیر احساسی قوی فیلم، به‌ویژه در صحنه‌های پایانی، صحبت کرده‌اند. این احساسات باعث شده تا فیلم برای مدت‌ها در ذهن بینندگان باقی بماند.​

۱۰. نظرات متضاد درباره کلیت فیلم

در حالی که بسیاری از تماشاگران «La La Land» را شاهکاری در ژانر موزیکال می‌دانند، برخی دیگر آن را بیش از حد مورد تحسین قرار گرفته و حتی خسته‌کننده توصیف کرده‌اند. این نظرات متضاد نشان‌دهنده تأثیر متفاوت فیلم بر افراد مختلف است.​

در مجموع، «La La Land» با ترکیبی از ستایش و انتقاد مواجه شده است، اما بدون شک تأثیر قابل‌توجهی بر تماشاگران و ژانر موزیکال داشته است.​

نگاه تخصصی‌تر منتقدان به فیلم لالالند

در ادامه، نظرات را جلب می‌کنیم به چند نظر تخصصی از منتقدان برجسته درباره فیلم «La La Land» که به تحلیل‌های عمیق و فنی از جنبه‌های مختلف این اثر پرداخته‌اند:​

۱. پیتر بردشاو (The Guardian)

بردشاو این فیلم را «شاهکاری موزیکال با فضایی روشن و پرانرژی» توصیف کرده و به آن پنج ستاره داده است. او از اجرای اما استون و رایان گاسلینگ، سبک بصری فیلم، و ادای احترام آن به موزیکال‌های کلاسیک هالیوود تمجید کرده است.​

۲. آ. اُ. اسکات (The New York Times)

اسکات معتقد است که «La La Land» به‌طور همزمان یک فانتزی پرشور و یک افسانه واقع‌گرایانه است. او فیلم را ترکیبی از کمدی رمانتیک و ملودرام نمایشی می‌داند که با هنرمندی خاصی ساخته شده است.​

۳. ریچارد لاوسون (Vanity Fair)

لاوسون فیلم را به‌عنوان یک موزیکال مدرن با اجرای درخشان اما استون توصیف کرده است. او به نقاط قوت فیلم در آغاز و پایان اشاره کرده، اما بخش میانی آن را کمتر جذاب دانسته است.​

۴. آنتونی لین (The New Yorker)

لین به تحسین طراحی بصری فیلم پرداخته و آن را با موزیکال‌های کلاسیک مقایسه کرده است. او معتقد است که فیلم با استفاده از رنگ‌های زنده و صحنه‌های رقص، حس نوستالژیک خاصی ایجاد می‌کند.​

۵. برایان تالرکو (RogerEbert.com)

تالرکو در نقد خود در سایت راجر ایبرت این اثر را فیلمی زیبا درباره عشق و رؤیاها توصیف می‌کند و به آن امتیاز بالا می‌دهد. او تأکید می‌کند که فیلم با استفاده از حرکت و موسیقی، نه فقط با ترانه‌ها، داستان را پیش می‌برد و به‌طور خاص از صحنه‌های رقص و فیلم‌برداری با برداشت‌های بلند تمجید می‌کند.

***

گاهی دنیا حالِ ما را می‌گیرد و ما به آسانی تسلیم می‌شویم، به خصوص در این روزگار. گاه به این فکر می‌کنیم که رؤیاهای ما هرگز محقق نمی‌شوند و عشق تنها در فیلم‌ها وجود دارد. «لالا لند» یادآوری می‌کند که سینما هنوز می‌تواند جادویی باشد. می‌تواند همچون دریچه‌ای باشد که از مجرای آن، شگفتی‌های دنیای اطرافمان را ببینیم.

همانطور که شخصیت‌ها در قطعه‌ی آغازینِ فیلم می‌خوانند، آنچه که ما را به رقص می‌آورد، طلوعِ آفتابِ نو نیست،

بلکه رؤیاهای شبِ‌ گذشته است که برخاسته‌ایم تا برای تحققِ آن‌ها تلاش کنیم.

سکانس آخر لالالند

نظر شما درباره لالالند چیست؟به نظرتان این فیلم همانقدری که بسیاری از منتقدان و بینندگان می‌گویند، شاهکار به حساب می‌آید؟ نظرتان را در همین صفحه برایمان بنویسید.

به اشتراک بگذارید :

چکیده

فیلم لالالند

نقد فیلم لالالند (Lala Land)؛ جادوی عشق، رؤیا و موسیقی در یک قاب!

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *