نقد کتاب جنگلِ نروژی اثری از هاروکی موراکامی

اگر شما نیز در زمستانِ جاری، راهِ خود را در میانِ درختانِ جنگل گم کردید، من به شما نقشه‌ی راهی پیشنهاد می‌دهم به اسمِ «جنگلِ نروژی».


رمانِ «جنگلِ نروژی»، شهرتی فراگیر برای هاروکی موراکامی در عالمِ ادبیات رقم زد. این رمان گرچه میانِ فصولِ مختلفِ سال در گردش است، اما عمده‌ی آن در فصلِ زمستان می‌گذرد. «تورو»ی سی‌وچندساله، پس از سپری کردنِ مسیری طولانی در هواپیما، یکی از آهنگ‌های گروه «بیتلز» را می‌شنود و مرغِ یادش سفر می‌کند به روزهای جوانی، زمانی که دانشجو بود و با دختری زیبا اما روان‌آزرده به نامِ نائوکو سروسِرّی داشت. آن دو در میانِ درختانِ پوشیده از برف، در نزدیکیِ کلینیکِ روان‌درمانی‌ای که نائوکو برای معالجه‌ی خود به آنجا می‌رود، برای آخرین بار در حالِ قدم‌زدن‌اند. اندکی بعد، نائوکو در محوطه‌ای سرد و منجمد دست‌ به خودکشی می‌زند. البته زندگیِ تورو همچنان ادامه می‌یابد، اما بخشی از وجودِ او تا ابد در زمستان باقی می‌ماند.

زمستان استعاره‌ای است از مرگ و به ما متذکر می‌شود که مرگ امری طبیعی و گریزناپذیر است. با این حال، ما نیز همچون شخصیت‌های جوانِ رمان‌های موراکامی، در فرهنگی متولد شده‌ایم که مرگ را انکار و کتمان می‌کند. گویی مرگ چیزی است مختصِ آسایشگاه‌ها و خانه‌ی سالمندان؛ و زمانی که قرار است در فرهنگِ رایج از مرگ بگوییم، به گونه‌ای آن را نشان می‌دهیم که انگار اعوجاجی در زندگیِ خدایانِ نامیرا اتفاق افتاده است. اینکه رمانِ «جنگلِ نروژی» هنوز هم میانِ جوانان و نوجوانان محبوبیت دارد بدان سبب است که تصویری ساده از مرگ و رنج و ماتم نشان می‌دهد، تصویری که از رسانه‌های جمعی و فرهنگِ رایج میانِ جوانان به کلی رخت‌بربسته‌است.

زمستان دنیا را در تاریکی و سرما فرو می‌برد، رودها را منجمد می‌سازد و دنیا را به خوابی زمستانی مهمان می‌کند، تا آنکه دوباره خورشید رخ بنماید و بهار، دنیا را از انجماد وارهاند. مرگ در داستان‌های موراکامی، باعث می‌شود تا شخصیت‌ها به تاریکی و سرمایی بی‌پایان و زمستانی بی‌انتها درافتند. آنان نیز به همان غفلتی نسبت به مرگ گرفتارند که ما، و غالباً از درکِ تأثیری که مرگِ اطرافیانشان بر زندگیِ آنان دارد عاجزند. و به دلیلِ همین غفلتی که به آن گرفتارند، فرایندِ طبیعیِ سوگ هیچگاه در آنان پایان نمی‌یابد و روانشان را التیام نمی‌بخشد. تورو، حتی زمانی که پا به سن می‌گذارد و در زندگیِ خویش تأمل می‌کند، بازهم از این نکته غافل است که مرگ‌ها و خودکشی‌های اطرافیانش چه تبعاتی برای گذاشته و چگونه او را در گذشته نگاه داشته است. این غفلت هولناک است، چرا که در دنیای امروزی، انسان‌های بسیار زیادی یافت می‌شوند که به آن گرفتارند و در نتیجه، درست مانندِ تورو، دائماً در نوعی ماتم و اندوهِ معلق به سر می‌برند.

ولعِ زمستان تا بدانجاست که حتی درندگانِ طبیعت را نیز به جان‌مان می‌اندازد. حرص و طمع در برخی روابطِ انسانی مفهومی است که موراکامی بارها و بارها به آن می‌پردازد. در مردان، این خوی درندگی می‌تواند به شکلِ خشونت علیهِ زنان خود را نشان دهد، و موراکامی به کرات در رمان‌های خود از جمله در «پس از تاریکی» یا «۱‌Q84»، شخصیت‌های مردی را روایت کرده که خشونتِ جنسی دارند. اما ترسناک‌ترین درندگان در رمان‌های موراکامی، شخصیت‌های زنی هستند که به مردان، که اغلب هم جوان و ساده و آسیب‌پذیر هستند، آسیبِ روانی می‌زنند. این شخصیت‌ها، از جمله کومیکو اوکادا در شاهکارِ تحسین‌برانگیزِ او یعنی «سرگذشت پرنده‌کوکی»، اغلب خود قربانیانِ تجاوز و بدرفتاری بوده‌اند. شخصیت‌های موراکامی ناچارند این حقیقتِ تلخ را بیاموزند که وابستگیِ عاطفی نامش عشق نیست؛ و این درسِ ارزشمندی برای خوانندگانِ جوان است، به خصوص که فرهنگِ رایج، این دو را اغلب یکی می‌داند.


دلیل محبوبیتِ گسترده‌ای که رمان‌های موراکامی کسب کرده این است که خوانندگان را در بعضی از خطرناکترین و تاریکترین وادی‌ها (نظیرِ جنگل‌های سرد و تاریکِ زمستان و سوگِ عزیزان و تجاوزِ دیگران) دستگیری و راهنمایی می‌کند، و این کار را همراه با خرد و خیرخواهی انجام می‌دهد. شخصیت‌های موراکامی همواره بختِ تولدی دوباره را دارند، خواه این استعداد را بارور کنند یا نه. تورو بختِ آن دارد که با دختری شوخ‌وشنگ به اسمِ میدوری کوبایاشی نردِ عشق ببازد و زندگیِ واقعی را بیاغازد، ولی در کتابِ جنگلِ نروژی، سرانجام بر ما آشکار نمی‌شود که آیا او پذیرای این عشق می‌شود یا اینکه به سوگواریِ خود ادامه می‌دهد. موراکامی صرفاً مسیری را پیشِ روی آن جنگلِ یخ‌زده نشان می‌دهد، اما ما را به رفتن از آن مسیر وادار نمی‌کند. اگر شما نیز در زمستانِ جاری، راهِ خود را در میانِ درختانِ جنگل گم کردید، من به شما نقشه‌ی راهی پیشنهاد می‌دهم به اسمِ «جنگلِ نروژی».

منبع: www.theguardian.com

به اشتراک بگذارید :

چکیده

نقد کتاب جنگل نروژی هاروکی موراکامی

نقد کتاب جنگلِ نروژی اثری از هاروکی موراکامی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط