انیمه قلعه متحرک هاول؛ وصف وحشت از پیری و نقض قانون جاذبه!

انیمه‌ قلعه‌ی متحرک هاول (Howl’s Moving Castle) چهاردهمین انیمه‌ی فانتزی است که هایائو میازاکی آن را کارگردانی کرده. این فیلم که توسط توشیو سوزوکی تهیه و در استودیو جیبلی تولید شده، نخستین بار در ۵ سپتامبر ۲۰۰۴ در جشنواره‌ی بین‌المللی فیلم ونیز به نمایش درآمد و سپس در ۲۰ نوامبر ۲۰۰۴ در سینماهای ژاپن اکران شد. در این نوشتار همراه ما باشید با بررسی انیمه قلعه متحرک هاول که یکی از بهترین انیمه‌های سینمایی دنیا نیز شناخته می‌شود.

کاراکترهای قلعه متحرک هاول

نقد قلعه متحرک هاول را با برشمردن افتخاراتش شروع می‌کنیم؛ این فیلم در کلِ جهان ۲۳.۲ میلیارد ین درآمد کسب کرد و به یکی از موفق‌ترین فیلم‌های ژاپنی از نظر درآمدی تبدیل شد. به علاوه، تحسین منتقدان را نیز دریافت کرد، به ویژه برای جلوه‌های بصری و نحوه‌ی بیانِ مضامینِ مختلف از سوی میازاکی. این فیلم برای جایزه‌ی اسکار بهترین انیمیشن، در هفتاد و هشتمین دوره‌ی اسکار نامزد شد، اما در سال ۲۰۰۶ به «والاس و گرومیت در نفرینِ خرگوشی» باخت و در عوض، چندین جایزه‌ی دیگر از جمله چهار جایزه‌ی انیمیشن توکیو و یک جایزه‌ی نبولا برای بهترین فیلمنامه را نصیبِ خود کرد.

«قلعه‌ی متحرکِ هاول» بر اساس رمانی به همین نام ساخته شده که در سال ۱۹۸۶ نویسنده‌ی بریتانیایی، دایانا وین جونز، آن را به رشته‌ی تحریر درآورده بود. داستانِ آن درباره‌ی دختری جوان به نام سوفی است که یک ساحره او را تبدیل به پیرزن می‌کند. دیگر شخصیتِ این داستان، جادوگری به اسمِ هاول است.

سوفی پیر

نیمه‌ی اول فیلم تا حدودی به رمان اصلی وفادار است، اما در نیمه‌ی دوم، تغییرات زیادی را در جهتِ ارتقاءِ داستان شاهد هستیم و موضوعات جنگ نیز به فیلم افزوده می‌شود که در منبع اصلی وجود ندارد. تنها درخواست نویسنده‌ی اصلی، دایانا وین جونز، این بود که میازاکی «شخصیت هاول را تغییر ندهد». او بعدها نسبت به فیلم ابرازِ رضایت کرد و گفت که در این فیلم روح اصلی کار او حفظ شده است.

از نکات جالب توجه این فیلم، اجرای آهنگ تیتراژ «وعده‌ی جهان» توسط چیکو بایشو است که صداپیشگی شخصیت سوفی را نیز بر عهده داشت. مشابهِ همین اتفاق در «پورکو روسو»، دیگر انیمیشنِ میازاکی نیز رخ داده بود که در آن، توکیکو کاتو هم خواننده‌ی فیلم بود و هم صداپیشه‌ی شخصیتِ جینا.

افسانه‌ای دلپذیر در باب نقض قانون جاذبه!

هایائو میازاکی، نابغه‌ی ژاپنی، شخصی است که چیره‌دستیِ او در هنرِ انیمیشن‌سازی، به اوج شکوفایی و شگفتیِ خود رسیده است، آن هم درست زمانی که این هنر رو به سوی زوال و نابودی گذاشته بود. او هنرمندی واقعی در عرصه‌ی سینماست که تصاویرِ انیمیشن‌هایش همه با دست و در سبکِ قدیمی طراحی می‌شوند، حال آنکه دیگران کاملاً در تکنیک‌های کامپیوتری غرق شده‌اند. «شاهزاده مونونوکه»‌ی او از حرفی برای گفتن باقی نمی‌گذارد و سپس شاهکارِ او یعنی «شهر اشباح» انیمه‌دوستان کل دنیا را به شگفت واداشت. «قلعه‌ی متحرک هاول» نیز یکی دیگر از همین شاهکارهای به یاد ماندنیست: افسانه‌ا‌ی دلپذیر که در پیِ لغو قانون جاذبه است.

این اثر نیز به مانندِ دیگر انیمه‌های میازاکی تحت تأثیر نویسندگان غربی، از هومر گرفته تا لوئیس کارول و ال فرانک بام و فرانسیس هاجسون برنت قرار دارد، با این تفاوت که این یکی صراحتاً بر اساس رمانِ یک نویسنده‌ی بریتانیایی ساخته شده است. رمان فانتزی «قلعه‌ی متحرک هاول» نوشته‌ی دایانا وین جونز، دربرگیرنده‌ی جادوها و طلسم‌هایی است که جی.کی. رولینگ دوباره آن‌ها را مُد کرده است؛ شاید اتفاقِ مبارکی که در تبدیلِ این کتاب به یک انیمه ژاپنی، آن هم توسطِ کسی مثلِ میازاکی رقم خورده است، سبب شود تا خوانندگانِ جدیدی برای آن پیدا شود.

داستان انیمه قلعه متحرک هاول

این فیلم درواقع تمثیلی است احساسی درباره‌ی قدرتِ تحول‌بخشِ عشق و دورانِ ترسناکِ جوانی. داستان در شهری خیالی در اروپای مرکزی و در ساحلی ناشناخته جریان دارد. این شهر تلفیقی است از مظاهرِ زیبا و کلاسیکِ شهرِ باث، ویژگی‌های رمانتیکِ شهرِ بروژ، و برخی از عناصرِ فانتزی و غیرمعمولِ سرزمینِ خیالیِ ولگاریا (در فیلمِ «چیتی چیتی بنگ بنگ»). در این شهر، قطارها و خودروهای عجیب و غریبی وجود دارند و ساختمان‌هایی با تیرهای چوبیِ زیبا میادینِ شهر را احاطه کرده اند. در عینِ حال، شهری جنگ‌زده است؛ مردم، گیج و سردرگم از هجوم کشتی‌ها و هواپیماها، نظاره‌گرِ موشک‌ها و بمب‌ها هستند.

سوفی در  خانه

در این مکان خیالی، سوفی نوجوان در یک مغازه‌ی کلاه‌فروشی کار می‌کند و در کمالِ فروتنی می‌داند که آدمِ ساده و بی‌زرق و برقی است. در مقابل، خواهر جذاب‌تری دارد به نامِ لتی که پشت پیشخوان یک کافه‌ی باکلاس کار می‌کند و دوروبرش پر است از مردانی که او را می‌ستایند. زمانی که هاول – جادوگری بدنام که شایعه شده است قلب دختران جوان را می‌خورد – سوفی را از دستِ دو سربازِ بی‌نزاکت نجات می‌دهد، زندگیِ سوفی به کلی دگرگون می‌شود. هاول در قلعه‌ی متحرک خود زندگی می‌کند که عبارت است از عمارتی متحرک که خس‌خس می‌کند و بخار از خود بیرون می‌دهد و تلق‌تلوق‌کنان بر روی چهار پای باریک در سراسر محوطه حرکت می‌کند و ما را یادِ نقاشی‌های هیرونیموس بوش می‌اندازد.

دشمنِ هاول، جادوگری حسود و خبیث معروف به جادوگر زباله‌ها (جادوگر وِیست) است که ظاهری چاق‌وچله و چانه‌هایی همچون گدازه‌های مذاب دارد و وقتی از ارتباطِ این دختر با هاول مطلع می‌شود، خونش به جوش می‌آید. سوفی را طلسم می‌کند و او را به یک عجوزه‌ی سالخورده تبدیل می‌نماید و این طلسم، بی‌رحمانه تشدید می‌شود، طوری که سوفی قادر به گفتن اینکه چه بر سرش آمده نیست. چگونه می‌تواند طلسم را بشکند؟ او مصمم است هاول را پیدا کند و از او درخواست کمک نماید (از شما چه پنهان، دلش را به او باخته است). این اتفاقات آبستنِ حوادث و تغییراتِ ناخواسته‌ی بعدی می‌شوند و در این میان، دشمنان به دوستان بدل می‌گردند.

جادوگر خبیث قلعه متجرک هاول

پیری، موجب توانمندی؟!

آیرونیِ تلخ و شیرینی که میازاکی در بطنِ داستانِ خود قرار داده این است که سوفی ابتدا از اینکه یک پیرزن شده است، وحشت‌زده می‌شود ولی بعدها در خلوتِ خود احساس راحتی می‌کند، احساسی که با نوعی غم و حزن همراه است. با تسلی دادن به خود، به تصویر کریه خویش می‌گوید: «تو هنوز سالم هستی، و این لباس‌ها بالاخره به تو می‌آید.» چهره‌اش تغییر کرده است، ولی لباس‌هایش نه. کمی‌ بعدتر، پیریِ خود را موجبِ توانمندیِ خویش می‌بیند:

«خوبی پیر بودن این است که چیزهای کمی برای از دست دادن داری.»

سوفی پیر در مقابل آیینه

یکی از حقایق بزرگی که «قلعه‌ی متحرک هاول» یادآور می‌شود این است که جوانی همیشه موهبت فوق‌العاده‌ای نیست که تلف شود؛ بلکه شکنجه‌ایست که جوان‌ها مستحقِ آن نیستند. برای بسیاری از افراد، جوانی می‌تواند مایه‌ی دردسر باشد، چون شما نمی‌دانید چه کسی باید باشید، یا چه چیزی باید بخواهید، پول و جایگاهِ اجتماعیِ مناسبی ندارید و چه بسا عاشق کسی شوید که به شما علاقه‌ای ندارد، و هنوز پوستتان برای تحملِ این رنج‌ها به اندازه‌ی کافی کلفت نشده است.

از طرفی، هاول هم مشکلات خودش را دارد. او هم از سوی جادوگرِ زباله‌ها و هم جادوگرِ پادشاه به اسمِ مادام سالیمان، تحت تعقیب قرار گرفته است و در برهه‌ای از زمان، به شخصی زشت‌رو تبدیل می‌شود. او دردمندانه می‌پرسد: «زندگی چه ارزشی دارد اگر زیبا نباشی؟» سوال خوبی است، اما در مقابلِ سوفیِ بیچاره که یک دل نه صد دل عاشقِ او شده و رفته رفته با درکِ صحیح از احساساتش به حالتِ عادی برمی‌گردد، پرسشِ نسنجیده‌ایست.

نقد انیمه قلعه متحرک هاول از نگاه وبسایت راجر ایبرت

اولین چیزی که در فیلم «قلعه متحرک هاول» به چشممان می‌خورد، خود قلعه است. قلعه‌ای که انگار جادوگران آن را در کارگاهِ جادوگری‌شان ساخته‌اند و در ساختِ آن، از ماشین‌های جنگی عظیم و غول‌پیکر در فیلمِ «امپراتوری ضربه می‌زند» الهام گرفته‌اند. این قلعه به لحاظِ بصری ابداعی‌ست شگفت‌انگیز؛ مجموعه‌ای وسیع از برج‌ها، ضمائم، بخش‌ها و برجستگی‌های مختلف است که مثلِ یک لاک‌پشت، در سراسر محوطه حرکت می‌کند.

انیمه قلعه متحرک هاول

در میان عناصرِ تغییرِشکل‌دهنده، برجسته‌ترین‌شان خودِ قلعه است؛ قلعه‌ای که می‌تواند در یک لحظه متورم شود و در لحظه‌ای دیگر به حالتِ پنچر درآید. درون قلعه فضاهایی وجود دارد که می‌توانند به خواست خود تغییر کنند، و اتاقی که درب آن به هر جایی که نیاز باشد، باز می‌شود. قلعه در خارج از قلمروِ دو پادشاهی که با هم سرِ جنگ دارند حرکت می‌کند؛ این دو پادشاهی آنطور که از ظواهر برمی‌آید تا حدودی به اروپای قرن نوزدهم شباهت دارند. کنترل قلعه در دست هاول است، جادوگری جوان که با وجودِ خاطرخواهانِ زیاد، با مسائلِ شخصی درگیر است.

داستان با سوفیِ کلاه‌دوز آغاز می‌شود. او در حال کار در کارگاه خود است و در همین حین، قطارهای دودزا از کنار پنجره‌اش عبور می‌کنند. زمانی که از خانه خارج می‌شود، دو سربازِ بی‌نزاکت مزاحمش می‌شوند، اما هاول که خود در حال فرار از توده‌های تیره‌ی بی‌شکل است، او را نجات می‌دهد. این اتفاق باعث می‌شود که دشمن هاول، یعنی جادوگر زباله‌ها توجهش به سوی سوفی معطوف شود. این جادوگر، که خود به هاول علاقه دارد، از سرِ حسادت سوفی را به یک پیرزن چروکیده و فرتوت تبدیل می‌کند. از اینجا به بعد، قهرمان فیلم عمدتاً همین عجوزه‌ی سالخورده خواهد بود. البته می‌توانیم به خود یادآوری کنیم که سوفی جوان در درون این پیرزن گرفتار شده، اما خواه ناخواه، تغییر شکلِ او روندِ داستان را کند می‌کند؛ انگار که مادربزرگ بخواهد به خانه‌ی شنل‌قرمزی در جنگل برود.

سوفی در خانه پشت میز شام

سوفی در حالی که با شرم و سردرگمی از شهر فرار می‌کند، با یک مترسکِ تک‌پا که بر روی یک پای چوبی به این سو و آن سو می‌جهد، مواجه می‌شود. این مترسک او را به قلعه هاول هدایت می‌کند. سوفی نام این مترسک را «سَرشلغم» می‌گذارد (چون کله‌اش شبیهِ شلغم است). اگر جادوگرِ شهرِ اُز را دیده باشیم، چه‌بسا انتظار داشته باشیم که به زودی شیر و آدم‌آهنی هم ظاهر شوند، اما نه، چنین نمی‌شود. قلعه هم توسط یک جادوگر فریبکار که پشت پرده پنهان شده اداره نمی‌شود. هاول واقعاً وجود دارد، یک تغییرشکل‌دهنده که گاهی به پرنده‌ای شکاری تبدیل می‌گردد. دستیار اصلی او، کالسیفر، موجودی از جنسِ آتش است که وظیفه‌ی تأمین انرژی قلعه را بر عهده دارد. سوفی همچنین با مارکل، معاون هاول، ملاقات می‌کند و مسئولیت خانه‌داری و خدمتکاریِ قلعه را بر عهده می‌گیرد.

سوفی و مترسک

آنگاه داستان پیچیده‌تر می‌شود. هاول به خدمت هر دو پادشاهیِ در حال جنگ فراخوانده می‌شود، که این مسئله برای او مشکل‌ساز می‌شود، مخصوصاً با دخالت مادام سالیمان، جادوگر عجیب‌وغریبی که ما را به یاد یوبابا، جادوگر و صاحبِ حمام عمومی شناور در «شهر ارواح»، می‌اندازد. به نظر می‌رسد این شخصیت‌های پیر و چاق نوعی جذابیت خاص برای میازاکی دارند که کم از علاقه‌ی او به قهرمانان جوان نیست. هاول، با بزدلی سوفیِ سالخورده را به نمایندگی از خودش به دربار پادشاه ساریمان می‌فرستد. سوفی در این مسیر، با جادوگر زباله‌ که در سرزمین‌های دوردست در کمینِ قلعه‌ی متحرک است، مسابقه می‌دهد. سوفی مشخصاً درگیر نقشه‌هایی شده که خیلی قدیمی و پیچیده هستند، طوری که در آنها سردرگم می‌شود و لحظه‌ای می‌رسد که شکست حتمی به نظر می‌رسد؛ حتی کالسیفر هم ناامید می‌شود.

همه‌ی این رویدادها چندان شگفت‌انگیز، خلاقانه و با ریزِ جزئیات ارائه می‌شوند که فقط میازاکی از پسِ انجامِ آنها برمی‌آید. خود قلعه به تنهایی چشمِ ما را به خود میخکوب می‌کند و همه چیزِ دیگر را تحت‌الشعاع قرار دهد. به حرکاتش توجه کنید! ببینید چگونه برجستگی‌های آن در هماهنگی با حرکات سنگینِ آن جلو می‌روند! از برجک تفنگیِ پشتِ قلعه نیز غافل نشوید. سوفی، چه در حالت پیر و چه جوان، هرگز به طور کامل ساکن یا پایبندِ این سرزمین نمی‌شود؛ برخلاف کی‌کی در «سرویس تحویل کی‌کی» یا چیهیرو، قهرمان «شهر اشباح». او بیشتر ناظر است تا قهرمان. گروهی از شخصیت‌های عجیب و غریب وارد صحنه می‌شوند تا نقش‌های خود را ایفا کنند، اما پیرنگِ داستان مبهم‌تر می‌شود و ما از تماشای مناظرِ بی‌معنا صبرمان لبریز می‌شود، چیزی که از آثارِ میازاکی تقریباً بعید است.

کلام آخر

فیلم‌هایی که میازاکی می‌سازد نیازمندِ تأمل و مداقه هستند. باید خود را در آن‌ها غرق کنید. آنگاه حس خواهید کرد که در اثرِ لطافت، جلوه‌های بصری و هوش و احساساتی که در آن‌ها نهفته است در هوا شناور می‌شوید. در یک کلام، قلعه‌ی متحرکِ هاول اثری دلچسب برای تمامِ سنین است.

نظر، پیشنهاد و یا انتقاد خود را درباره نقد انیمه قلعه متحرک هاول برای ما در همین صفحه بنویسید.

در ادامه تصاویری از دیگر صحنه‌های انیمه قلعه متحرک هاول خواهید دید:

به اشتراک بگذارید :

چکیده

تصویر کاور مقاله انیمه قلعه متحرک هاول

انیمه قلعه متحرک هاول؛ وصف وحشت از پیری و نقض قانون جاذبه!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط